-
گلهای لاله . نعمت سلامتی
شنبه 12 فروردین 1385 15:50
-
دعا برای سال جدید
شنبه 5 فروردین 1385 11:11
این چند روز عید رو چی کارها کردید؟ من هر روز به خودم میگفتم امشب دیگه بیدار میمونم آپدیت میکنم ساعت 11 شب که میشد میگفتم: حالا امشب هم نشد فردا شب! خدایی نمیدونم چرا اینقدر خوش خواب شدم که این چند شب دیرتر از ۵/۱۱ نخوابیدم! تازه ظهر هم حداقل ۵/۱ساعت میخوابم...هرچی فکر میکنم موقع سال تحویل خواب نبودم که تاثیر منفی...
-
حرفهای در هم .........کوچ بنفشه های مهاجر
چهارشنبه 24 اسفند 1384 08:46
آخرین پست سال 84 در حالیکه کمتر از یک هفته به تحویل سال مونده فردا شب یه مسافرت خیلی خوب در پیش داشتیم که خیلی خنده دار به هم خورد (قابل توجه فلفلی جون) چند ماهی بود که منتظر این مسافرت بودم البته بین خودمون بمونه از اینکه قرار بود سال تحویل خونه نباشم یه جورایی ناراضی بودم به هر جهت ایندفعه جدی جدی طلبیده نشدیم !!...
-
تو را من چشم در راهم
یکشنبه 14 اسفند 1384 10:43
خیلی سخته وقتی فکرهای درهم و مختلف داری بخوای همه رو بنویسی...فکرم برای نوشتن کار نمیکنه! باز اسفند بوی بهار، بوی تازگی، تراوت ، بوی خونه تکونی، جوانه زدن درختها ،برگهای تازه و سرخ گلها ، عطر شببو و از همه مهمتر بنفشه های بهاری الان همه جای شهر ابتدای بلوار ها بنفشه های رنگارنگ کاشتند امسال هم مثل همه سالهای دیگه توی...
-
ضرب المثل!!!!!!
سهشنبه 2 اسفند 1384 14:06
My country right or wrong بر حق باشد یا نه من از کشورم جانب داری میکنم
-
انرژی هسته ای : شکلات خراب!
دوشنبه 24 بهمن 1384 09:08
کوچیک که بودم وقتی با دختر خاله دختر دایی هام مشغول بازی بودیم هر موقع پای خوراکی وسط میومد به من که از همه کوچکتر بودم می گفتند : مامانت گفتند تو مریضی برات خوب نیست!! یا اینکه شکلاتش خراب شده تو کوچیکی اگه بخوری مریض میشی! و از این قبیل حرفها......اون موقع من با همه کوچیکی میفهمیدم چون نمیخواهند به من بدهند این...
-
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
چهارشنبه 12 بهمن 1384 17:06
سلام به همه دوستان خوبم میدونم که الان مثلا امتحانات تموم شده و باید بیکار باشم و دوباره وبلاگ نویس خوبی بشم و مرتب آپدیت کنم... ولی فعلا از موقع امتحانات هم بیشتر کار دارم! راستش یه تصمیمی گرفتم تصمیمی که اگه 6 ماه قبل ازم می پرسیدند میگفتم: مگه دیوونه ام! (بیشتر شبیه جک میمونه اما فعلا که جدی شده چون راه دیگه ای...
-
مهمترین موارد استفاده موبایل
سهشنبه 4 بهمن 1384 09:24
سلام به همه دوستان خوبم احساس میکنم خیلی وقته از وبلاگم فاصله گرفتم بالاخره کارهام کمتر شد یعنی اصل مهمش که امتحانات باشه تموم شد...حالا انقدر کار عقب افتاده دارم که نمیدونم به کدومش برسم! دلم میخواست بعد این مدت که ننوشتم مخصوصا حالا که تولد وبلاگم هم هست یه پست مفید بنویسم ولی وقت ندارم هم به دوستان سر بزنم هم مطلب...
-
دی ماه رو دوست ندارم
دوشنبه 12 دی 1384 09:20
دی ماه رو دوست ندارم وقایع تلخی رو به یادم می اره ....وقایع تلخی از سال 80 ، 82 ، 83 ! سال 81 دی ماه خیلی خوبی داشتم....گرچه الان هم همه چی مثل سال81هست به جز یکی... برای همین دلم نمی خواد بنویسم...البته فقط هم این نیست...وقت هم ندارم...فکرم هم دگیر 3 موضوع مختلفه که هیچ ربطی به هم ندارند . نمیدونم چرا بدون دلیل این...
-
حافظ دوست داشتنی
پنجشنبه 1 دی 1384 10:35
خوب شب یلدا خوش گذشت؟ چقدر هندونه و انار و اجیل خوردید؟ دیشب که این جناب حافظ حسابی آبروی من رو نگه داشت و نگذاشت جلوی 30 نفر فامیل کوچیک و بزرگ ضایع بشم.دستش درد نکنه قضیه از این قرار بود که دیشب که به مناسبت شب یلدا و امدن خانواده داییم همه دور هم جمع بودیم اخر شب حافظ خوانی شروع شد من کنار دختر داییم و دخترخاله هام...
-
مبادا که رویاهایت را فرو گذاری
سهشنبه 22 آذر 1384 10:57
مبادا که رویاهایت را فرو گذاری می دانم بر آنی که کار را به پایان بری شاید دیریاب باشد و بسیار دشوار گاه تردید کنی که به این همه می ارزد؟ اما به تو ایمان دارم و هیچ تردیدی ندارم که پیروز خواهی شد اگر بکوشی " آمندا پیرس" هدفی داری و ارزو داری به هدفت برسی.باید از ته قلب بخوای ، باید مبارزه کنی اگه فکر میکنی ارزشش رو...
-
تولد سحر / ۲۰ آحسینعلی
چهارشنبه 9 آذر 1384 09:33
اول از همه مهمتر از همه: سحرم تولد مبارک امیدوارم همیشه شاد باشی وقتی وقت نداشته باشی قالب عوض کنی و یاری کننده ای هم پیدا نشه طبیعیه که حس نوشتن از بین میره! اینهم موضوع بیست آحسینعلی: این اتفاق بر میگرده به حدود نیم قرن پیش! سه تا برادر بودن که خیلی هم اختلاف سنی نداشتند، دو تا برادر بزرگتر مدرسه میرفتند و برادر...
-
ریاضی....بوی خاک بارون خورده
چهارشنبه 25 آبان 1384 10:11
پواسن می گوید: « زندگی تنها برای دو کار است: خواندن ریاضی و به دیگران ریاضی آموختن!» حالا چرا با من دعوا میکنید.....من چی کاره بیدم! پواسن گفته. در اینکه ریاضیدانان یه تخته شون کمه شکی نیست. ( تازه منشی دانشکده ریاضی که از همه بیشتر با این انسانهای افسانه ای سروکار دارند عقیده دارند که چیزی بیشتر از یه تخته کم دارند!)...
-
عادت شکنی!!!!
دوشنبه 16 آبان 1384 10:55
-
به نام آنکه هستی نام از او یافت
شنبه 7 آبان 1384 10:08
زندگی دفتری از خاطره هاست خاطراتی شیرین خاطراتی مغشوش خاطراتی که زتلخی رگ جان می گسلد خیلی جالبه که آدم بشینه خاطرات یه روزی رو (حالا اگه روز تولد باشه که بهتر) از 10 سال قبل تا حالا بخونه...اینکه هرسال چه احساسی داشته، چطوری فکر میکرده،.... میگن 23 سال قبل در ششمین روز هفته ساعت 6 صبح 6 آبان نوزادی متولد شد که اسمش...
-
جشن کتاب....هزار و یک شعر
پنجشنبه 28 مهر 1384 08:37
جدیدا نه وقت آپدیت کردن دارم نه حوصله اش رو ! و خنده دار اینه که حالا که وقت ندارم کلی مطلب به ذهنم میرسه برای نوشتن ! ماهنامه جشن کتاب بالاخره بعد از چندین ماه دوباره چاپ شد و به دستم رسید اگر از دوستان قدیمی باشید و وبلاگ قبلی من رو هم خوانده باشید شاید یادتون باشه که از این ماهنامه قبلا هم صحبت کردم . این ماهنامه...
-
انصراف ! تصادف...شعر
دوشنبه 18 مهر 1384 09:44
راستش این مدت سرم شلوغ بود هنوز هم ادامه داره...وقتی همه چی با هم قاطی میشه همینه دیگه! موندم به چی برسم؟ انقدر که جمعه که بچه ها برنامه افطاری گذاشته بودند نتونستم برم متاسفانه به نظر میرسه این اخرین برنامه افطاری مون بود! پنجشنبه هم نعیمه افطار دعوتم کرد (شوهرش نبود) جای همگی خالی افطار نوعی غذای هندی برام درست کرده...
-
شعر سپند
یکشنبه 10 مهر 1384 08:46
تا کی میشه جلوی همه کسانی که دوستشون داری بایستی...تا کی میتونی مقاومت کنی! اصلا مگه خودت همیشه نمیگفتی وقتی همه، یه چیز رو میگن پس حتما درسته...یه بار مجبور شدی با شدت با همه مخالفت کنی تازه اون موقع همه فهمیدن که چقدر یکدنده ای...با وجود اینکه چند سال گذشته هنوز هم گاهی به خاطر اون موضوع کنایه میشنوی در صورتیکه هنوز...
-
حرفهای بی سروته و ...عرفان
شنبه 2 مهر 1384 00:45
بالاخره باید موضوعی برای نوشتن باشه تا بنویسم ... معمولا توی دانشگاه رسمه که وقتی درسی رو افتادی دوباره بگیری دوباره بری سر کلاس دوباره امتحان بدی ... تا حالا دیدید یکی درسی ( بهتره بگم درسهایی ) رو با نمره خوب بگذرونه ولی مجبور بشه دوباره بگیره ... انگار من باید همه چیزهای عجیب غریب دانشگاهمون رو امتحان کنم ......
-
این نیز بگذرد
شنبه 26 شهریور 1384 23:49
نمیدونم دیگه در مورد چه کتابی بنویسم فلفلی جون میگفت از مکتوب بنویسم البته من از دو تا کتابهای مکتوب پائولو کوئلیو فقط یکی رو دارم که الان دست خودم نیست کتابهای کیمیاگر و بریدا هم همین طور گرچه در مورد کیمیاگر نمیشه نوشت کتاب کیمیاگر رو باید خواند. کتاب زهیر هم شیرین جون میگفت به تازگی خوانده...از اونجایی که من تا...
-
شیطان و دوشیزه پریم
شنبه 19 شهریور 1384 09:57
چیزی برای نوشتن به ذهنم نمی رسه!! شاید بهتر باشه در مورد سه گانه سوم پائولو کوئلیو میرسه: " شیطان و دوشیزه پریم" این کتاب هم مثل دو کتاب قبلی نکته های زیادی داره نکته های قابل تامل. البته فرقی که داره در داخل داستان چند داستان کوتاه هم گفته شده که خیلی جالب هستند. داستان در مورد یک روستای کوچیک هست که یه غریبه واردش...
-
فیلم و عکس و خاطرات
یکشنبه 13 شهریور 1384 05:07
فیلم و عکس از جمله چیزهایی هستند که خاطرات رو زنده نگه می دارند. با سر زدن به آلبوم و دیدن عکس های قدیم چیزهای بیشتری به غیر از عکس های قدیمی میبینیم...تغییر قیافه ها، بزرگ شدن بچه ها ، پیر شدن بزرگ ترها، دیدن عزیزانی که موقعی که عکس گرفته میشده شاد و سلامت و زنده بودند ولی حالا نیستند و ... شاید همین ها باعث شده...
-
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد۳
یکشنبه 6 شهریور 1384 00:28
به نظر میرسه که امسال من بعد مدتها خوش شانس شدم...چون جای همگی خالی بعد از 6 سال بالاخره باز سی و سه پل هم منو طلبید! البته قبل از اون ما زیاد میرفتیم اصفهان و مثل شیراز تقریبا تمام نقاط دیدنی اصفهان رو دیدم و امسال با دیدن زاینده رود پر آب خیلی خوشحال شدم چون دفعه اخر که رفتیم خیلی خیلی کم اب شده بود. فقط 2 روز بودیم...
-
عجیب ولی واقعی!!!
جمعه 28 مرداد 1384 05:22
میخوام یک گفتگوی صد در صد واقعی را تعریف کنم...گفتگو بین دو تا دوست همسن که یکی شون یه پسر 1.5 ساله داره. _ ببینم پسرمو بغل میکنی نکنه وبا داشته باشی بچه منم مریض کنی!؟ _ نه بابا وبا کجا بود من سارس دارم! _ خاک بر سرت!( من به جای گوینده معذرت میخوام) تو هنوز آدم نشدی! هنوز هم باید عقب افتاده باشی؟ اخه دختر، سارس...
-
خاطره ای از شیراز
پنجشنبه 20 مرداد 1384 00:04
از شیراز برگشتیم اما آنقدر کوتاه بود که بهم نچسبید! اصلا حالا فکر میکنم شاید هنوز نرفته باشیم! حتی نتونستم دوست جون هام رو ببینم(این یکی از همه بیشتر حالگیری بود) تازه آنقدر می خواستم برم حافظیه...نرفتیم ! به بابام گفتم میخوام برم حافظیه میدونید چی گفتند! گفتند : برای چی میخوای بری! حافظیه امسال که با پارسال فرقی...
-
شیراز و قسمت دوم ورونیکا
چهارشنبه 12 مرداد 1384 14:43
دیروز عروسی نعیمه جونم بود (البته من پارسال عقدش هم بودم) همه دوستام امده بودند خیلی خوش گذشت ...بعد دیگه این روزها سرگرم کار کردن با Audacity بودم که ببینم آخرش میتونم با کتابخانه گویا همکاری کنم یا نه! فعلا که هر دفعه یه مشکلی وجود داره. و اینکه باز هم مثل هر سال توفیق اجباری شنبه میریم شیراز ! باز خوبه من شیراز رو...
-
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد۱
سهشنبه 4 مرداد 1384 23:54
اول از همه از لطف همتون ممنونم و خوشحالم از اینکه اینهمه دوست خوب دارم با توجه به نظر اکثریت یه وبلاگ در بلاگ فا ساختم ولی چون بلاگ اسکای رو خیلی دوست دارم وبلاگ اصلیم هنوز همین جاست فقط اگر یه موقع اینجا مشکل داشت کافیه در آدرس وبلاگ به جای fa skyقرار بدید . فعلا هم چون نتونستم تصمیم بگیرم چطور قالبی میخوام همین قالب...
-
تهران نامه !
چهارشنبه 29 تیر 1384 15:07
مسافرت رفتن در هرصورت حسن زیادی داره چون اگه بهت خوش بگذره که هیچ اگر هم فرض محال خوش نگذره وقتی به خونه برمیگردی قدر خونه رو بیشتر میدونی ! یک هفته تهران بودیم هفته خیلی شلوغ و خیلی خوبی بود جای همگی خالی خیلی خوش گذشت ( مثل همیشه ) اما با همه این احوال هیچ جا خونه نمیشه . و اینکه باز هم من وقت کم آوردم ! با اینکه با...
-
دارم میرم به تهران
شنبه 18 تیر 1384 14:53
این مدت هرکدوم از دوستان تهرانی ام که بر میگشتند خونشون بهشون گفتم که میدان آزادی که رسیدید بگید : منو بطلبه ! از قرار این حرفها کارگر شد و پایتخت ما رو طلبیده !! بله دیگه به قول معروف :" دارم میرم به تهران " امیدوارم این دفعه مثل دفعه های قبل وقت کم نیارم البته چون با خانواده میریم فکر کنم بتونم به کارهام برسم . کاش...
-
عشق ناممکن!!
شنبه 11 تیر 1384 15:02
نمی دونم چرا دست و دلم به نوشتن نمیره ! جدیدا احساس میکنم این بلاگ اسکای مشکل داره و خیلی اوقات وبلاگم باز نمیشه ... دلم نمیخواد دوباره وبلاگم رو عوض کنم تازه اگر عوض کنم باز نمیدونم چطوری قالب دلخواهم رو پیدا کنم . چون این ترمی که گذشت خیلی کم واحد داشتم بعد یک هفته همه نمراتم مشخص شد و بیشتر از حد انتظارم هم خوب بود...