مرفه بی درد!!

از این اخلاقی که چند ساله پیدا کردم خوشم نمیاد!

اینکه واقعا قدرت درک بعضی آدم ها رو ندارم!

انسان هایی در زندگیم که دوستشون دارم...

مثلا همین پست پایینی...

یا این موضوع جدید...

چرا بعضی آدم های متجدد و ظاهرا با فرهنگ بالا! باید افتخارشون این باشه که فیلم دوربینشون رو برای ظاهر کردن فقط! به فلان عکاسی در میلاد نور تهران میبرند! اصلا هیچ کجای دیگه به این خوبی عکس چاپ نمیکنه! اگه قرار باشه ماه ها هم تهران نروند(یا سالها!!!) فیلم های دوربیشون رو جمع میکنند که فقط ببرند اونجا چاپ بشه!

کلا به این نتیجه رسیدم با این آدم ها نباید بحث کرد!

با عرض معذرت در دلم بهشون میگم"مرفه بی درد و بیکار!!"

پاورقی: اعتراف میکنم که من خودم روی عکس هام خیلی حساسم! اما دیگه وقتی میبینم کیفیت عکسهای عکاسی شهر خودم هم تفاوت زیادی نداره  حاضر نیستم به خاطر این موضوع در تهران وقت تلف کنم!

پاورقی2: شاید این حساسیت من هم از نظر بعضیا غیرقابل درک باشه!

چرا؟

 

گاهی دلم میخواد فکر بعضی آدمها رو بخونم تا درک کنم وقتی به همه چیزهایی که دلشون میخواسته رسیدند دیگه به چه چیزی حسادت میکنند؟!

چرا بعضیا هیچ وقت از زندگی راضی نیستند؟

 

پاورقی های تاریخ گذشته:

۱۳فروردین:

1- من مطمئنم سالهاست دیگه سبزه گره نزده بودم! اما احتمال یکی پارسال واسه من درخت گره زده!

2-خیلی باحال بود ساعت 6.5 صبح رفتیم ساعت 11وقتی همه تازه داشتند میرفتند سیزده به در ما در راه برگشت بودیم طرف مقابل جاده شلوغ و پر ترافیک و طرف ما خلوت

18 فروردین: تولدت مبارک عزیزترین

پاورقی تکراری:

خیلی کار بدیه آدم در سایت دانشگاه به جای کار علمی و ریاضی به وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی بپردازد!

پاورقی بعد از ۲ساعت!!:

۱- من نمیدونم چرا این مسئول سایت این افرادی رو که از اینترنت دانشگاه استفاده غیر علمی میکنند بیرون نمی اندازه!

۲- یه دوست قدیمی زنگ زد که تهرانه و داره میاد دانشگاه دیدارش خوب خواهد بود مخصوصا که با اینکه من فقط ۳ روزه تهرانم اما به قدر ۳ماه دلتنگم! چه خوبه که فردا ۴شنبه هست و من دیگه تهران نیستم!!

 

عیدتون مبارک

معمولا عید ها همه سرشون شلوغه

بازار وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی هم کساد میشه اساسی!

این 11 روز گذشته اصلا نفهمیدم چطور گذشت

تاریخ و روزهای هفته رو نمیدونم!

همه چی خوبه...

اما این مدت برعکس سالهای قبل من مطلقا هیچ کدوم از سریال ها یا فیلم های سینمایی رو ندیدم! کی فکر میکنه ضرر کردم؟!

همیشه فکر میکردم وقتی شرایطی اینقدر متفاوت قرار میگیرم مجبور میشم خیلی چیزا یا حتی خواسته هام رو تغییر بدم....اما اینطور نشد

قرار گرفتن در جمع خانواده ای جدید که از نظر فرهنگی و فکری چندان تفاوتی با خانواده خودت ندارند چندان سخت نیست.

فکر میکنم زندگی کردن دو نفری که تفاوت های فکری و فرهنگی اساسی با هم ندارند هم نباید چندان سخت باشه و احتیاج به تغییرات اجباری و ناخواسته نداره.

گرچه ما هنوز زندگیمون رو شروع نکردیم

خوبه آدم تغییر کنه مخصوصا در جهت های مثبت باید تغییر کرد اما من هیچ موقع با تغییرات اجباری نمیتونستم راحت کنار بیام.

یک هفته دیگه از تعطیلات من مونده با تکلیف و دفترچه نوروزی فراوان!!! و امتحان هفته آینده! واقعا استاد های محترم خودشون چقدر عید فرصت اضافی دارند که فکر میکنند ما کل عید رو بیکاریم و منتظر ترجمه و تمرین و امتحانیم!

حالا تصور کنید عید یا روزهای بعد عقد آدم هم یکی باشه!

مواظب باشید آجیل اصلا نخورید شیرینی هم کم بخورید! به جاش تا دلتون خواست میوه میل کنید !