-
شکر میکنم
یکشنبه 30 اردیبهشت 1386 14:07
اصلا انتظارش رو نداشتم... اما باز هم جای شکرش باقیه شاید اگه منطقی فکر کنم نه از روی احساسات باید بگم:" تازه خیلی هم به خودم امیدوار شدم!!" پس ناامید نمیشم ...هیچ وقت دیر نیست پ.ن1: با همه اینها نمیشه احساس غم نداشت! پ.ن2: موفق شدم اما نه در اون چیزی که می خواستم بنابراین هدفم رو فراموش نمیکنم .
-
راز داشتن فرزندانی شاد
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1386 09:56
راز داشتن فرزندانی شاد نویسنده:استیو بیدلف مترجم: مهرانگیز طیبات انتشارات یزد، انتشارات آرمان قیمت:۷۰۰ تومان! "استیو بیدولف یکی از اعضای حرفه جدید "درمانگر خانواده" است. کشفیات مهم او و همکارانش در سراسر دنیا نشان می دهد که ما عمیقا بر عزت نفس فرزندانمان تاثیر می گذاریم و در حقیقت با گفتار و نحوه بیان خود آینده آنها...
-
باز هم تهران!
شنبه 22 اردیبهشت 1386 11:28
باز هم تهران من رو طلبیده بود! گرچه رفتن 4 روزه من به تهران به نوعی توفیق اجباری بود و پوشش بازدید از نمایشگاه کتاب رو داشت! بیستمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران : مطلقا بهم نچسبید! نه خاطرات خوش 6 سال قبل رو زنده کرد نه توانستم ناشرهایی که میخوام پیدا کنم! محل نمایشگاه امسال واقعا افتضاح بود. دلیل این انتخاب چی بود...
-
نقش
دوشنبه 17 اردیبهشت 1386 14:18
هر که بر لوح جهان نقشی نیفزاید ز خویش بی گمان چون نقش پا محو است در موج فنا نقش هستی ساز باید نقش بر جا ماندنی تا چو جانِ خود جهان هم جاودان دارد تو را! فریدون مشیری
-
راه حل!
دوشنبه 10 اردیبهشت 1386 23:03
مشکل رو باید حل کرد .باید راه حل کردن مسله رو پیدا کرد صورت مساله رو پاک کردن هیچ دردی دوا نمیکنه...مشکل ممکنه برای مدتی ظاهر نشه اما فراموش نمیشه بعضی راه حل ها برای بعضی از مشکلات فقط پاک کردن صورت مساله هست
-
شنگول و منگول و فرامرز!
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 10:52
_ ... این دفعه شنگول و منگول فریب گرگه رو خوردند و در رو باز کردند گرگه پرید توی خونه و شنگول و منگول رو خورد... _ نه ! من بزرگ شدم گرگه رو میکشم نمیگذارم شنگول و منگول رو بخوره!! _ !!! باشه! ... گرگه پرید توی خونه ولی فرامرز که بزرگ شده گرگه رو میکشه و شنگول و منگول رو نجات میده دقت کردید همه بچه ها دلشون می خواد...
-
چه چیزهایی شما رو شاد میکنه؟
سهشنبه 21 فروردین 1386 09:06
نزدیک به 20 روزه که وبلاگم رو ننوشتم.راستش حس نوشتن نداشتم! اما امروز به چند دلیل به ظاهر کوچیک حالم خوبه. اول تصمیم داشتم دلایلم رو بنویسم اما بهتر دیدم دلایلم رو برای خودم نگه دارم حرفم اینه: وقتی کوچیک بودیم با کوچیکترین چیزها شاد می شدیم(حتی یه شکلات) اما به یک سنی که رسیدیم فکر کردیم چون بزرگ شدیم باید موضوعاتی...
-
سال نو مبارک
جمعه 3 فروردین 1386 00:25
آوای خوش هزار تقدیم تو باد سرسبزترین بهار تقدیم تو باد گویند که لحظه ایست روئیدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد با تقدیم بنفشه های بهاری شاد باشید و سال شادی داشته باشید
-
میم مثل...
دوشنبه 28 اسفند 1385 00:04
در راه برگشت از تهران در اتوبوس فیلم " میم مثل مادر" رو گذاشته بود به یاد کارگردان محبوب. بعد از فیلم... فریبا: مامان بابامون رو هیچ وقت خودمون انتخاب نمیکنیم اما از همه بیشتر دوستشون داریم، چرا؟ من: چون خداوند برامون انتخاب میکنه فریبا: کاش خداوند همیشه به جای ما انتخاب میکرد کاش همیشه ایمان داشتیم که در همه انتخاب...
-
تهران نامه
دوشنبه 21 اسفند 1385 18:48
اینجا تهران است.... اینقدر روزهای شلوغی داشتم که فکر میکنم خیلی بیشتر از 6 روز اینجا هستم خوش میگذره فقط الان " Home sick " گرفتم. دراین مدت همه وقتم را به دیدن دوستان و فامیل گذروندم دیدن دوستان بعد از مدتها حس خوبی داره خیلی از دوستام من رو تحویل گرفتند و دیدمشون خیلی از دوستام من رو تحویل گرفتند ولی نتونستم...
-
مکتوب
یکشنبه 13 اسفند 1385 00:07
"جستجوی توضیحات درباره خداوند هیچ چیز را بر شما آشکار نمی سازد. می توانید به واژه های زیبا گوش دهید، اما آن ها در اصل خالی اند. درست همانطور که می توانید یک دائرة المعارف درباره عشق بخوانید و عشق ورزیدن را نیاموزید. هیچ کس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد. در زندگی برخی چیزها را فقط باید تجربه کرد... و هرگز...
-
یاد من باشد...
شنبه 5 اسفند 1385 07:48
یاد من باشد تنها نیستم مادر پدری بهتر از برگ درخت، دوستانی بهتر از آب روان و خدایی که در این نزدیکی است لای بنفشه های بهاری وسط مساله ها!! ........ پوزش از آقای سپهری....حس من الان این بود و نوشتم تا هیچ وقت این حس را از یاد نبرم برام دعا کنید
-
میدانم که هیچ نمی دانم
شنبه 28 بهمن 1385 08:44
" انسان نباید موعظه کند، بلکه باید فقط از راه نمونه خویش آموزش دهد. بیشتر موعظه ها مخلصانه نیستند." کارل یویر از کتاب: " می دانم که هیچ نمی دانم"
-
قرن ۱۹ یا ۲۱؟؟
جمعه 20 بهمن 1385 23:51
میمونهای راز گو، کور شو ، کر شو ، لال شو اثر معروف هنری هندی که بیشتر به صورت یک مجسمه است.سه میمون که یکی دست روی چشمش گذاشته، یکی دست روی گوشش و آخری دست روی دهانش. این وصف حال خیلی از ما است یعنی ازمون انتظار دارند اینگونه باشیم .اگر اینطوری باشیم مورد تایید دیگران هستیم گاهی واقعا شک میکنم در قرن 21 زندگی میکنم!...
-
تولد وبلاگم
جمعه 13 بهمن 1385 10:33
این پست در تاریخ ۷ بهمن ماه نوشته شده. چون اشتباه پاک کردم مجبور شدم دوباره بنویسم ۲ سال از زمانی که پرشین بلاگ رو ترک کردم و آمدم بلاگ اسکای گذشته در این مدت دوستان خیلی خوبی پیدا کردم گرچه خیلی از دوستان خوبی که دارم رو مدیون وبلاگ قبلیم هستم وبلاگم رو دوست دارم .ممکنه مطلب جالبی نداشته باشه اما من دوستش دارم نوشته...
-
برتری یا مسئولیت؟
جمعه 13 بهمن 1385 10:33
قدرت جسمی، قدرت روحی، قدرت علمی، قدرت سیاسی، قدرت مالی... داشتن قدرت ( مهم نیست چه قدرتی) برتری ما رو نسبت به کسانی که اون قدرت رو ندارند افزوده نمیکنه بلکه مسئولیت ما رو بیشتر میکنه ما مسئولیم از قدرتی که داریم درست استفاده کنیم،مسئولیم راه رسیدن به اون قدرت رو به کسانی که دوست دارند یاد بدیم.مسئولیم از قدرتمون در...
-
آمدن غیر منتظره داییم
شنبه 30 دی 1385 10:07
من عاشق اتفاقات خوب غیر منتظره ام مسافرت غیرمنتظره (گرچه اگر تنها قصد سفر داشته باشم از چند ماه قبلش تصمیم میگیرم گاهی از چند سال قبلش مثلا من 2 ساله تصمیم دارم اسفند برم تهران حالا اسفند پارسال نشد اسفند امسال! اسفند امسال نشد....فرخنده حسابم رو می رسه!!!) بیرون رفتن غیرمنتظره ( به لطف دوست جونی مثل مریم همیشه امکان...
-
عیب من اینه که....
یکشنبه 24 دی 1385 00:05
_ چرا وقتی اینقدر زود کوتاه میای طوری وانمود میکنی انگار خیلی قاطع و انعطاف ناپذیری؟!! _ عیب من اینه که در برابر حرف زور مقاومت میکنم حتی اگر موافق باشم! عیب من اینه که تظاهر نمیکنم عیب من اینه که شعار نمیدم مخصوصا در مواردی که همه در حرف قبول دارند ولی کمتر کسی بهش عمل میکنه.حرف های خوب زدن خیلی راحته! عیب من اینه که...
-
ما خیلییییییی بدبینیم!!!
شنبه 16 دی 1385 12:58
ما وبلاگ نویسان خیلی خیلی بد بین هستیم .خوبی بهمون نیومده! ما هیچی نوفهمیم! در مورد چی صحبت میکنم؟ در مورد سروسامان دادن من برعکس همه که فکرهای بد بد میکنند نکته مثبت موضوع رو میبینم مسئولین محترم متوجه شدند که چند وقته وبلاگ نویسان موضوع جدیدی برای بحث و صحبت در موردش ندارند این قضیه ساماندهی رو عنوان کردند تا حرفی...
-
کپی !!!
شنبه 9 دی 1385 10:25
بدترین حالت در وبلاگ نویسی اینه که بعد از یک مدت آپ نکردن باز هم موضوعی برای نوشتن به ذهنت نرسه ولی بخوای مثل وبلاگ نویسان خوب! آپدیت کنی اما از یکی بعد از مدتها ایمیلی دریافت کردم که حاوی مطالب خیلی قشنگی بود.تصمیم گرفتم یکیش رو کپی کنم (باور کنید برای بار اوله که از کپی استفاده میکنم).دستش درد نکنه اسکار وایلد...
-
یلدا بازی!!!
یکشنبه 3 دی 1385 05:43
وبلاگستان، محلی برای ابتکارات جدیده بعد از قضیه افتخارات نویسی رسیدیم به بازی شب یلدا ! البته تعجب اینجاست که یلدا یه شب بیشتر نیست اما این بازی خیلی بیشتر طول میکشه فرقش با بقیه حرکت ها اینه که هرکس بعد از نوشتن 5 نکته که وبلاگ نویسان دیگر در مورد شخصیتش نمی دونند باید 5 نفر رو معرفی کنه و آنها هم به همین ترتیب بازی...
-
الفبا....
شنبه 25 آذر 1385 22:16
" چند یهودی در کنیسه ای دعا می خواندند،ناگهان صدای کودکی را شنیدند که می گفت: الف،ب،جیم،دال. سعی کردند ذهنشان را بر کتاب مقدس متمرکز کنند، اما صدا تکرار کرد:الف،ب،جیم،دال. سر انجام دست از دعا کشیدند و وقتی به اطراف نگریستند، پسری را دیدند که مدام همین حروف را می خواند. خاخام به پسرک گفت: چرا این کار را میکنی؟ پسرک...
-
روژه!!!
دوشنبه 20 آذر 1385 22:46
اگر من رو با یه "بره دستاموز سر به راه" اشتباه گرفتی...زهی خیال باطل! بی دلیل نبود که مرا یاد "روژه" انداختی. دید باز، بهم نشون داد که اکثریت آدمها به نوعی "روژه" هستند شاید زیاد ازت توقع داشتم! بی خود با خواندن اسم "روژه" فکر نامربوط به ذهنتون نرسه این فقط یک شخصیت از یک رمان معروف است. کاملا حق دارید اگر سر از...
-
کم آوردم!!
جمعه 17 آذر 1385 00:50
کم آوردم! چی کم آوردم؟ عقل سلیم صبر ایوب همت آرش قدرت رستم! اراده ... زمان ... 1- ممکنه موارد بالا ربطی به هم نداشته باشه و کاملا طبیعیه!!! 2- مسلما منظور از قدرت رستم، قدرت جسمانی نبود 3-الان به موارد بالا خیلی احتیاج دارم کسی اضافه نداره!؟ 4-نمیدونم زمان کی بود؟ منظورم شخصی هست در فیلم ماشین زمان ، چنین اختراعی کرده...
-
مگر به جز قصه چیز دیگری در دنیا هست؟
یکشنبه 12 آذر 1385 08:11
در ماشین نشسته بودیم ...نوار روشن بود و خواننده شعری می خواند که باعث شد بحث به اینجا کشیده بشه.نپرسید کی بود و چی خواند، زیاد در ذهنم نمونده . مریم: اگر کسی رو واقعا دوست داشته باشی، او هم حتما دوستت داره.حتی اگر ندونه که تو هم دوستش داری من: اما من فکر میکنم اینها فقط در قصه هاست! فکر میکنید کی درست میگه؟ اگر چه به...
-
اعتماد متقابل
جمعه 3 آذر 1385 23:05
اعتماد متقابل... بین دو دوست، دو همکار، والدین و بچه ها، خانواده... همیشه لازمه اما دو چیز اعتماد رو به هم می ریزه اعتماد یک طرفه سوء استفاده از اعتماد یادمون باشه هیچ وقت از اعتماد دیگران سوء استفاده نکنیم یادمون باشه اگر دوستمون به ما اعتماد داشت ما هم به او اعتماد داشته باشیم پاورقی: حالا یه زمانی هم من کوتاه...
-
حرفهای ناتمام
سهشنبه 30 آبان 1385 09:39
حرفهای زیادی دارم اما نمیتونم بنویسم فکرم به هم ریخته و پرشان هست. حرفهایی که باید گفته شود اما اینکه چطور گفته شود تا شنونده منظور واقعی را درک کند خود مشکلی است! " باید اطرافیانمون رو همونطور که هستند بپذیریم و همونطور دوستشون داشته باشیم . در فکر عوض کردن طرف مقابلتون نباشید که اگر این رو متوجه بشه_ حتی اگر با شما...
-
تولستوی و مجموعه داستان تمشک
یکشنبه 21 آبان 1385 18:09
لئون تولستوی در سال 1828 در دهی در جنوب مسکو به دنیا آمد. وی 82 سال زندگی کرد و در همان ده دیده از دنیا فروبست تولستوی اخلاقیترین نویسنده روس و از متعهدانی است که تیره روزیهای جامعه اش را بی هیچ واسطه، و شخصا برسی کرده و درباره فحشاء، بیکاری، دزدی، و ولگردی و گدایی و کلا فقر سیاه جامعه اش تعمق نموده ، تحلیل کرده و...
-
آپدیت بدون هدف!!
شنبه 13 آبان 1385 09:51
سلام ویرایش شده:مشکلی دارم که در پایین مطرح کردم! 1- از همه دوستانی که تولدم رو تبریک گفتن ممنونم اونهایی که تبریک نگفتن هنوز دیر نشده تا آخر آبان فرصت دارید!!! 2- اینقدر در این مدت خبر تصادف شنیدم که خسته شدم خداوند وقتی بخواد سلامت نگه داره در وحشتناک ترین تصادف هم نگه میداره...حوصله توضیح دادن ندارم گرچه این تصادف...
-
تولدم مبارک!!
شنبه 6 آبان 1385 23:44
می خواستم ادامه حرف هام رو هفته قبل بنویسم اما نشد ...راستش درست از آخرین باری که آپدیت کردم تا امروز اصلا طرف کامپیوتر نیومدم اما دلیلی که دفعه قبل راجع بهش گفتم: امروز درست 24 سال از تولد من میگذره زمانی که کوچیک بودم فکر میکردم 24 سال سن خیلی زیادیه و آدم های 24 ساله به نظرم خیلی بزرگ می رسیدند اما الان که خودم به...