مسجد های مدینه

میدونم انتظار دارید از مکه بنویسم

اما حرفهایم از مدینه هنور باقی است

مکانهای دیگری از مدینه که دیدیم:

مسجد قبا:اولین مسجد ساخته شده در مدینه . قبا مکانی بود که پیامبر بعد از هجرت و قبل از وارد شدن به قسمت اصلی مدینه در آن سکونت داشتند.

 

مسجد ذوقبلتین: همون طور که از اسمش پیداست مسجدی است که قبله در آن به مکه تغییر یافت

 

کوه احد: عکسی است از کوه احد و مسجد آن. البته قبرستانی هم کنارش وجود دارد که مخصوص شهدای احد است و خوب همون طور که میدانید کاملا دورش حصار دارد!

مسجد شجره: مسجدی بین مدینه و مکه. مسجدی که معمولا در ان محرم می شوند. مسجدی که پیامبر هم در ان محرم می شدند

حس خاصی داره وقتی همه آدمهای اطرافت یک شکل لباس پوشیده باشند مهم نیست چه مقامی دارند چه کاره اند اهل کجا هستند...

مهم نیست کی  هستند... و همین مهم است! همه سفید همه یکسان! انگار صحنه آخرت باشد.

در این بین هر کاروان برای اینکه اعضای کاروان همدیگر را گم نکنند نشانی  مخصوص پشت چادر خانم ها نصب میکردند.نمیخواهم جبهه گیری کنم ولی خوب در میان این نشان های رنگی رنگ سبز زیاد به چشم میخورد! میخواهید ربط بدهید میخواهید ندهید!

بگذریم

محرم می شوی زمان خاصی است نمیتوانم حسم رو بیان کنم اما لبیک را که میگویی انگار از خودت جدا می شوی

به آینه نباید نگاه کنی نباید به دیگران آزار برسانی حتی حق آزار رساندن به جسم خودت را هم نداری! به هیچ موجود زنده ای نباید آزار برسانی. حتی به همسرت نامحرم می شوی!(کلی ما سر این قضیه جک گفتیم و خندیدیم!)

می گویند بعد از این انگار از مادر تازه متولد شدی! نمیدانم به این یکی اعتقادی ندارم! چون به هرحال خدا از حق خودش میگذرد اما از حق بندگان خدا نمی گذرد!

و مهم تر از نماز و روزه و واجبات دیگر رعایت کردن حق مردم است! برای همین است که قبل از رفتن از آشنایان حلالیت طلب میکنید.

 

 

 

دل کندن از مدینه سخت بود دلم برای گنبد سبز تنگ شده است!

از ان جایی که میدانم اکثریت ادامه پست قبلی را نخواندند توصیه میکنم بخونید.

مسجد پیامبر

سفرنامه بنویسم؟

واقعیت این است که اگر بخواهم سفرنامه کامل بنویسم از حوصله خواننده وبلاگ خارج است

تا جایی که طولانی نشود می نویسم

راستش حتی موقعی که داخل هواپیما نشستم به خودم میگفتم آیا واقعا مقصدش مدینه است؟ شهری که قسمتی از تاریخ اسلام را در خود جای داده؟

سفر ما در شب بود وقتی هواپیما به بالای مدینه رسید و از ارتفاعش کم کرد قشنگ ترین منظره,منظره مسجد پیامبر از اون بالا بود

افسوس که نمیشد عکسی ازش گرفت

چیزی که ابتدای ورود به مدینه قبل از رسیدن به هتل توجهم را جلب کرد زیادی پرنده بود و کمی درخت!

هتل ما در مدینه زیاد دور نبود و پیاده می رفتیم اولین بار که وارد حرم شدم و چشمم به گنبد سبز افتاد سراپا چشم بودم! همه زیارت میخواندن دعا میخواندند اما من سراپا چشم بودم! حق دارید اگر سرزنشم کنید! واقعیت این است که روزهای اول در مسجد پیامبر بیشتر دوست داشتم نگاه کنم. نمی تونم بگم چه حسی داشتم



حتی زمانی که داخل مسجد قرآن میخواندم یا دعا میخواندم دلم میخواست اطراف رانگاه کنم تا باور کنم در مسجد پیامبر هستم!

امکان نداشت جذب کبوتر هایی یک شکل که داخل حرم می شدند و روی لوسترها می نشستند نشوم!

ستون هایی عظیم سقف هایی یک شکل همه زیبایی و عظمت و مهم تر ان چیزهایی که تا به حال فقط در تصویر دیدی روبه رویت است.

همین طور این سقف ها که متحرک بودند! متاسفانه هیچ وقت موقع کنار رفتن یا بسته شدن نیدیدم اما در روز زمانهایی کاملا بدون صدا کنار می رفتند و سمان بالای سرت بود و پرنده ها!

(البته این عکس به این دلیل کامل نیست که کاملا قاچاقی گرفته شده! چون حتی در قسمت خانم ها ورود موبایل هم ممنوع بود و دوست قدیمی من مرضیه که موبایلش همیشه همراهش بود! این عکس ها را گرفته! چطوری با موبایل داخل حرم میشد؟ خوب دیگه!)

اما کلا اینکه معمولا آقایون رو نمیگشتند اما خانم ها را همیشه میگشتند (چه در مکه چه مدینه برام سوال بود)

ادامه مطلب ...

عکسهایی از سفر 88(شمال)

ادامه سفر:

اول: اینکه گاهی زیاد توضیح نمیدهم بشتر به این دلیل است که معمولا خسته کننده می شود و خواننده ای ندارد!


چیزی که تمام مسیرهای شمال از ساری تا بندر انزلی جلب توجه میکرد پرستو های کوچک بود و اگر دقت میکردی خانه های پرستو ها در گوشه های سقف خانه ها یا مغازه ها دیده میشد

این عکس را  در یک پمپ بنزین گرفتم که نزدیک 10 لانه پرستو کنار هم در سقفهای مختلف دیده میشد که البته هنوز جوجه ها در تخم هستن

 

سه شنبه به جای رفتن به گرگان به یکی از جاده های فرعی اطراف جاده اصلی پیچیدیم اول یه روستای کوچک بود که اسمش خاطرم نمونده اما محلی های اونجا ما رو به محلی به نام استخر"خربزه چشمه" راهنمایی کردن که مسیر طولانی بود که در کوه بالا میرفت و از جایی به بعد دیگه اسفالت هم نبود اما مسیر بسیار زیبا و دیدنی بود مخصوصا از بالا منظره پایین بی نظیر بود

بعد به محلی رسیدیم که آب چشمه رو که از قرار خیلی دور بود با لوله به استخری میریخت که زمانهایی برای شنا هم داشت اما فقط محلی ها اونجا بودن و خلوت بود

آرامش ...صدای پرنده های مختلف تا چشم کار میکرد درخت بود وسط جنگل حتی آسمان هم سبز بود!

چهارشنبه رفتیم طرف سد شهید رجایی

اول در یه استخر پروش ماهی توقف کردیم استخرهای پر از ماهی قزل آلاکه البته فقط عکسهایی که از ماهی های زرد گرفتم مشخص هستن


شالیهای برنج وقتی نزدکش می رفتی عطر برنج رو میشد حس کرد


پاورقی:اینبار در سفر به شمال به این نتیجه رسیدم بهترین حالت برای اینکه از گرمای تابستان در امان بمانیم اینه که ظهر ها برویم طرف جنگل و مناطق که تقریبا کوهستانی هست و عصرها طرف دریا!


سالگرد:یک سال گذشت(یعنی دقیقا دیروز میشه سالگردش)