شعر سپند

 

تا کی میشه جلوی همه کسانی که دوستشون داری بایستی...تا کی میتونی مقاومت کنی! اصلا مگه خودت همیشه نمیگفتی وقتی همه، یه چیز رو میگن پس حتما درسته...یه بار مجبور شدی با شدت با همه مخالفت کنی تازه اون موقع همه فهمیدن که چقدر یکدنده ای...با وجود اینکه چند سال گذشته هنوز هم گاهی به خاطر اون موضوع کنایه میشنوی در صورتیکه هنوز هم مطمئنی که اون موقع کار درستی انجام دادی و یه ذره هم پشیمون نیستی...ولی اون موقع حداقل یه دلیلی برای خودت داشتی، برای مخالفت کردن انگیزه داشتی اما حالا چی ! برای خودت چه بهونه ای میخوای بیاری!؟

چقدر حس خوبی داره دیدن دوستان قدیم بعد از چند سال. من با خیلی از دوستای قدیمیم در ارتباطم از دبستان تا دبیرستان ...دانشگاه که دیگه قدیمی محسوب نمیشه! من و مرضیه و سمانه سال سوم راهنمایی خیلی با هم دوست بودیم به ندرت دعوامون میشد. ولی بالاخره گذشت زمان باعث شده که با اینکه خونه هامون اینقدر به هم نزدیکه که پیاده هم میشه رفت ولی دیر به دیر از حال هم باخبر میشیم.مرضیه الان 2 ساله که ازدواج کرده سمانه هم تازه درسش تموم شده...پنجشنبه بالاخره تونستم برنامه جور کنم که همدیگه رو ببینیم یعنی من و سمانه رفتیم دیدن مرضی. از اونجایی که امکان نداره تاریخ تولد دوستام رو فراموش کنم هفته قبل که تولد سمانه بود بهش زنگ زدم و برنامه گذاشتیم. مرضی رو البته تازه دیده بودم ولی سمانه رو چند سالی میشد که ندیده بودم مثل اون موقع ها حرف زدیم چرت وپرت گفتیم عکس گرفتیم... خیلی روز خوبی بود

جمعه هم همه باغ خاله ام جمع بودیم 3 ساعت پیاده روی کردم (الان اینقدر پاهام درد میکنه!) کلی هم زرشک وحشی چیدم تازه کلی هم دستم ها م رو زخمی کردم!(نمیدونم چرا امسال اینقدر دیر زرشک ها رسیدن) الان هم دارم زرشک میخورم .

سحر جونم این شعر رو یادته؟ چه روز تلخی بود ولی گاهی خاطرات تلخ گذشته برای حالا شیرین و دوست داشتنی هستن . ولی چی میشه که خاطرات شیرین گذشته گاهی تلخ میشن!

کردی آهنگ سفر، اما پشیمان می شوی

چون به یاد آری پریشانم، پریشان می شوی

گر به خاطر آوری این اشک جانسوز مرا

انچه من هستم کنون در عاشقی،آن می شوی

سر به زانو گریه هایم را اگر بینی به خواب

چون سپند از بهر دیدارم شتابان می شوی

عزم هجران کرده ای شاید فراموشم کنی

منکه می دارن تو هم چون شمع گریان می شوی

گر خزان عمر ما را بنگری با رفتنت

همچو ابر نوبهاران اشکریزان می شوی

بشکند پیمانه صبرم ولی در چشم خلق

چون دگر خوبان تو هم بشکسته پیمان می شوی

بینم آن روزی که چون پروانه بهر سوختن

پای تا سر آتش و سر تا به پا جان می شوی

مرغ باغ عشقی و دور از تو جان خواهم سپرد

آن زمان بی همزبان در این گلستان میشوی

نظرات 28 + ارسال نظر
المیرا و تنها یکشنبه 10 مهر 1384 ساعت 08:54 ق.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

سلام چقدر قشنگ می نویسی آدم خوبه جاهایی بره که یا یه چیزی یاد بگیره یا حداقل لذت ببره و وبلاگ تو جزء همون هاست قلمت پاینده باشه و جوهرش خوش نشه
آرزو مند آرزو هات
همسایه ی بقلیتونم

شیرین یکشنبه 10 مهر 1384 ساعت 11:55 ق.ظ http://anny3302.tk

سلام خاطره جونم...خوبی؟وای وای از این لجبازی که منم گرفتارشم...خوشحالم که کنار دوستات روز خوبی داشتی..شاد باشی گلم....داشت اسمم یادم می رفتا...راستی بی وفا لینک من کوشش :(

[ بدون نام ] یکشنبه 10 مهر 1384 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام عزیزم.همیشه اون تصمیمی رو بگیر که قلبت بهت میگه چون مطمئنم که اونقدر مثل خودت خوب و مهربونه که هیچوقت بهت دروغ نمیگه....مگه میشه اون روزها و این شعرو یادم بره........؟؟؟؟؟!!!!!! حتی همین الآن هم که خوندمش با وجود گذشت این همه سال بازم اشکم..........مگه میشه یادم بره بهترین روزهای عمرمو .......مگه میشه یادم بره اونهمه اشکی که ریختم و اونهمه غصه ای که خوردم به خاطر جدایی از تو و خداحافظی از تمام خاطرات شیرینی که با هم............بازم ازت به خاطر تمام اون روزها ممنونم.....به خاطر تمام لحظه های خوب باهم بودنمون..................

همیشه شاد شاد شاد شاد باشی

سحر یکشنبه 10 مهر 1384 ساعت 01:16 ب.ظ

راستی ببخشید بازم یادم رفت اسممو بنویسم..............فدای تو سحر

سلام
خوبی
آره دوست عزیز دیدن دوستان قدیمی آدم را یاد اون دوران می اندازه ....................
مخصوصا ...
دوستان راهنمائی و دبیرستان
موفق باشی

دیانا یکشنبه 10 مهر 1384 ساعت 02:20 ب.ظ http://justkhodam.blogsky.com

سلام
خوبه آدم دوستای قدیمیشو فراموش نکنه
من آپم دوست داشتی سر بزن
موفق باشی

علئ و ازاده یکشنبه 10 مهر 1384 ساعت 02:30 ب.ظ http://aliazi.blogsky.com

salam khatere joonam nemidooni tike avale nevehstat cheghadr be hale man nazdik bood rasty kheili bahale adam doostaye gahdimisho ebbeine
rpish maham bia dastanemoono neveshtim khsohalemoon mikoni

قاصدک دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 12:57 ق.ظ http://payizan.blogsky.com

می فهمم یه جورایی حرف دلمو گفتی عزیز هر چی دلت می گه :)


انگار مدتی است که احساس می‌کنم
خاکستری‌تر از دو سه سال گذشته‌ام
احساس می‌کنم که کمی دیر است
دیگر نمی‌توانم
هر وقت خواستم
در بیست سالگی متولد شوم
انگار
فرصت برای حادثه
از دست رفته است
از ما گذشته است که کاری کنیم
کاری که دیگران نتوانند
فرصت برای حرف زیاد است
اما
اما اگر گریسته باشی…
آه…
مردن چقدر حوصله می‌خواهد
بی‌آنکه در سراسر عمرت
یک روز، یک نفس
بی‌حس مرگ زیسته باشی!
انگار این سال‌ها که می‌گذرد
چندان که لازم است
دیوانه نیستم
احساس می‌کنم که پس از مرگ
عاقبت
یک روز
دیوانه می‌شوم!
شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیب‌تر از این
باشم
با این همه تفاوت
احساس می‌کنم که کمی بی‌تفاوتی
بد نیست
حس می‌کنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگی‌ام، نیز
از این هوای سربی
خسته است
امضای تازه من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش
آن نام را دوباره
پیدا کنم
ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم
آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم
افتاد
و لابه‌لای خاطره‌ها گم شد
آنجا که
یک کودک غریبه
با چشم‌های کودکی من نشسته است
از دور
لبخند او چقدر شبیه من است!
آه ای شباهت دور!
ای چشم‌های مغرور!
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم
بگذار…
بگذریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است!

« قیصر امین‌پور »

شبنم عشق دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 02:56 ق.ظ http://lovedrop.blogsky.com

سلام
منم مثله شما با بیشتر دوستای دوران بچگیم هنوز هم ارتباط دارم
البته تاریخ تولد هیچ کدومشون رو نمی دونم آخه بر خلاف شما خانوم ها ما پسرها در این مورد اصلا حاقظه ی خوبی نداریم
حتی بعضی وقتها تاریخ تولد خودم هم یادم میره
اما این شعرتون خیلی جالب بود و مثله همیشه داد میزد که بابا ایول به این سلیقه.
مخصوصا همین اخرش و اون بخش مربوط به پروانش خیلی خوب بودند
موفق باشی
بای

یک دختر تنها دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 11:27 ق.ظ

سلام . کجایی؟ یه سری به وبم بزن.

عمومجید دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.yejoke.persianblog.com

سلام خاطره عزیز.خوش به حالت که با دوستانت هستی. راستی از بلاگ اکای راضی هستی.من قصد دارم از پرشین برم بیرون.

سینان از انجمن وبلاگ نویسان جوان ای دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 02:39 ب.ظ

با سلام خدمت شما دوست گرامی ! ... انجمن حمایت از وبلاگ نویسان ایران با همکاری روزنامه ایران به صورت جدی آغاز به کار نموده است .. از شما دوست گرامی دعوت می شود که در انجمن وبلاگ نویسان ایران حضور یابید و با معرفی وبلاگتان و همچنین معرفی مطالب مورد نظرتان برای چاپ در روزنامه ایران ما را یاری فرمائید... با تشکر - مدیریت انجمن
در صورت تمایل ایمیل بفرستین

مریم دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.maryami.mihanblog.com

سلام خاطره جون
مرسی که خبرم کردی
یه چند وقتیه احساس تنهایی دارم ... با خوندن متنهات یه کم آروم شدم ...
خاطره های شیرین٬ خاطره های تلخ ٬ گذشته و حال ... خاطره های سرد من !
خوش به حالت که خاطره ای !!
بابای

ازیتا دوشنبه 11 مهر 1384 ساعت 07:11 ب.ظ http://www.mooshiasal.persianblog.com

سلام عزیزمممممممممم....منم دلم خیلی برات تنگ شده!!ببخشید چند وقته خیلی سرم شلوغه ..حتی وقت نکردم اپ کنم میبینی؟شرمندتم!مطلبتم مثل همیشه خیلی قشنگه!

مهدی سه‌شنبه 12 مهر 1384 ساعت 06:18 ق.ظ http://mehdishokrany.blogsky.com

سلام. خوبی؟ خیلی خوبه که آدم دوستای گذشتشو دوباره ببینه. البته یه سری عواقبم داره ها...
مثلاْ ممکنه در گذشته یه خرابکاری کرده باشی و حالا جلوی دوستای دیگه به روت بیارن...!!!!!
خوش باشی و سلامت

حاجیه سه‌شنبه 12 مهر 1384 ساعت 07:19 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام خاطره جان!
یاد دوستای قدیمی خیلی قشنگه آدم بعد از مدتی اونارو میینه و............

فلفلی سه‌شنبه 12 مهر 1384 ساعت 06:27 ب.ظ

سلام . توی این همه مدت مقابل اون کسی که دوستم داشت وایستادم ولی سرانجام شکست خوردم.

پویا چهارشنبه 13 مهر 1384 ساعت 11:16 ب.ظ http://pesareshikamo.tk

سلام خوبی ؟
من اپدیت کردم خوشحال میشم بهم سر بزنی
راستی تبادل لینک میکنی ؟ اگه اره لینک منو بزار و بگو منم لینک شما رو بذارم تو وبلاگم
تا بعد خدانگهدار

زهرا پنج‌شنبه 14 مهر 1384 ساعت 12:07 ق.ظ http://talayy.persianblog.com

سلام عزیزم.از تغییراتی که در وبلاگت دیدم خیلی تعجب کردم.خیلی حرفه ای تر شده ولی من هنوز اندر خم همان یک کوچه ماندم.ازاینکه لطف کردی و به کلبه سوت وکور من سرزدی خیلی متشکرم برات آرزوی موفقیت دارم

کیا پنج‌شنبه 14 مهر 1384 ساعت 07:18 ب.ظ http://parastouha.persianblog.com

با سلام به شما دوست خوبم و تبریک حلول ماه مبارک رمضان....در ضمن خاطره جان وقتی آپ میکنی اگه با یه کامنت خبرم کنی ممنونت میشم....منم آپ کردم خوشحال میشم سر بزنی .....فعلا

کیا پنج‌شنبه 14 مهر 1384 ساعت 08:40 ب.ظ http://parastouha.persianblog.com/

سلام ..خوبی خاطره جان من آپ کردم منتظرتم فعلا

سینان( انجمن وبلاگ نویسان جوان ایرا جمعه 15 مهر 1384 ساعت 09:04 ب.ظ

سلام دوست گرامی :
ما ایمیل شما رو دریافت کردیم ولی بجز علامن سوال و اسم وبلاگتون چیز خاصی مشاهده نکردیم. در صورت لزوم خودتون رو واسه ما کامل معفی کرده و ایمیل بفرستین
با تشکر مدیریت انجمن

مهدی =-=-=-دفتر عشق شنبه 16 مهر 1384 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام . خوبید؟ دفتر عشق به مناسبت تولدم به روز شد...خوشحال میشم دعوت منو بپذیرید و به تولدم بیایید. و در ضمن فرا رسیدن ماه مبارک رمضان رو به شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم طاعات و عبادات شما مورد قبول درگاه حق قرار بگیره. التماس دعا. یا حق

لیموی صورتی یکشنبه 17 مهر 1384 ساعت 01:16 ق.ظ http://pacific.blogsky.com

دیدن دوستا..خاطره ها...چه خوب...چه روزای خوبی..

مرضی یکشنبه 17 مهر 1384 ساعت 05:40 ب.ظ http://worldblue.persianblog.com

می فهمم چی می گی... سرزنش و این حرفها... اسم دوستت مرضیه ست؟ می بینی این مرضیه ها چقدر گل هستند؟

مردم آزار یکشنبه 17 مهر 1384 ساعت 11:49 ب.ظ

بالاخره نگفتی فرآیند چی شد ؟؟؟؟ تا بعد ...

کیا دوشنبه 18 مهر 1384 ساعت 08:10 ق.ظ http://parastouha.persianblog.com/

سلام ..خوبی خانمی معلوم هست کجایی ...پس چرا سری به بلوگ من نمیزنی ....منتظرتم ..فعلا

نیلوفر چهارشنبه 27 مهر 1384 ساعت 04:39 ب.ظ http://dostayeashegh.blogsky.com

سلام دوست خوبم
چند وقته سراغ ما نمیای!!!!!
دوستای عاشق آپ شده. خوشحال میشم یه سر بزنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد