بی اعتقادی یا بی فرهنگی؟

من متعصب نیستم برای خودم اعتقاداتی دارم و به اعتقادات دیگران احترام میگذارم. گاهی عمل آدم ها مهمتر از ظاهریه که ما میبینیم سعی میکنم هیچ وقت در ظاهر آدمها قضاوت نکنم.اینها رو گفتم تا فکر نکنید میخوام در مورد شخصی که دیدم جبه گیری کنم یا به کسی توهین کنم من فقط اتفاقی که افتاد بیان میکنم.

اما این اتفاق مربوط که پارساله

همین طور که توی کوپه قطار نشسته بودم یه خانم حدودا 30 ساله با قیافه عجیب وارد شد! نمیدونم چطور توصیف کنم ظاهرش زننده بود در واقع نوع لباس و آرایشش زننده بود! بیشتر شبیه آدمهایی بی فرهنگی بود که میخوان خودشون رو مدرن و امروزی جا بزنند!

به هر جهت از اولی که وارد کوپه شد شروع کرد به حرف زدن و توهین به اعتقادات مذهبی آدمها و خرافاتی و امل خواندن اونها! کاری به حرفهاش ندارم خسته بودم و زود خوابیدم بقیه خانم های داخل کوپه هم زیاد اهمیت بهش ندادند و همه زود خوابیدند.

صبح نزدیک های یزد بیدارمون کردن برای جمع کردن ملافه ها! خانمه که پایین خوابیدم بود بلند شد و در حالیکه از هوای گرفته کوپه شکایت میکرد در کوپه رو باز کرد. من که بالا بودم و در دید بیرون نبودم ولی سریع لباسم رو پوشیدم. دختر دانشجویی در طبقه دوم بود که هنوز بلند نشده بود از نظر ظاهری یکی بود شبیه من.

خیلی آروم گفت: خانم ممکنه در کوپه رو ببندید من لباس بپوشم؟

خانمه حرفش رو نشنیده گرفت

ایندفعه به صدای بلند تری گفت خانم لطفا در کوپه رو ببندید

خانمه با تمسخر گفت: شما که مثلا تحصیل کرده اید چرا خودتون رو از دیگران قایم میکنید؟

دختره مونده بود چی جوابش رو بده . دیگه دیدم نمیتونم در برابر حرفهاش سکوت کنم

گفتم: تحصیلات ربطی به اعتقادات آدم نداره!

خانمه در کوپه رو بست و دیگه تا وقتی رسیدیم کلمه ای حرف نزد.

پاورقی1: هرکسی یه اعتقادی داره. هیچ کس حق نداره به اعتقادات دیگران توهین کنه

پاورقی 2: بی فرهنگی از بی اعتقادی بدتره.

پریشانی

ـ هیچ وقت نمیتونیم خودمون رو جای دیگران قرار بدیم پس نباید در مورد دیگران قضاوت کنیم.

ـ از دست دادن رویایی که همیشه آرزوش رو داشتیم خیلی سخته

ـ بعضی زخم ها هیچ وقت درمان نمی شوند

ـ فکر میکنم شاگردهام رو خیلی دوست دارم بهم آرامش می دهند

ـ بعد از مدتها بارون حسابی... گرچه به نظر می رسد از دست باران هم کاری ساخته نیست

ـ خبری از یکی از دوستان قدیم وبلاگی بهم رسید که امیدوارم واقعیت نداشته باشه برای همین نامش رو نمینویسم فقط برای همه بیماران  دعا کنید 

ـ عمه جونم هم بیمارستان هستن و من خیلی نگرانم.

ـ آسیه عزیز و آقای امامی درگذشت پدرتون رو تسلیت میگم خیلی متاسف شدم

ـ عزیزترین دلم نمیخواد با پریشانی ام ناراحتت کنم, اما دست خودم نیست 

 

پاورقی:گاهی دوستی که اصلا انتظار نداری به یادته و چقدر خوب با حرفهاش بهت آرامش میده.ممنونم 

 

پاورقی۲:چقدر همه چی با هم قاطی شده و من باز به خاطر افکار پریشانم نوشته هام هماهنگی نداره

فراموشی

یادمه اون قدیما که دبیرستان بودیم یه بار فرخنده گفت: 

 

کاش مغز ما مثل کامپیوتر بود که هر قسمت از حافظه رو میخواستیم همیشه نگه میداشتیم و هر قسمت رو که میخواستیم حذف میکردیم! 

چقدر این روزا منم دلم همین رو میخواد!

پاورقی: دلم میخواد یه مدت فراموشی بگیرم!شما راهی سراغ ندارید؟!