ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد۱

اول از همه از لطف همتون ممنونم و خوشحالم از اینکه اینهمه دوست خوب دارم

با توجه به نظر اکثریت یه وبلاگ در بلاگ فا ساختم ولی چون بلاگ اسکای رو خیلی دوست دارم وبلاگ اصلیم هنوز همین جاست فقط اگر یه موقع اینجا مشکل داشت کافیه در آدرس وبلاگ به جای  fa skyقرار بدید. فعلا هم چون نتونستم تصمیم بگیرم چطور قالبی میخوام همین قالب رو تبدیل میکنم.

اگر در سایتهای محبوب نگاه کنید وبلاگ کتابخانه گویا رو میبینید کار جالبیه . شاید منم باهاشون همکاری کنم.

بعد اینکه انگار بعضی از همکلاسی هام هم وبلاگ منو میخوانند! ورودشون رو خیر مقدم میگم

بعد از جملات
" در کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم" نوبت به دومین سه گانه پائولو کوئلیو می رسه : " ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد" داستان ورونیکا که بعد از خودکشی ناموفق به روانخانه منتقل میشه و در اونجا بهش گفته میشه که قلبش مشکل پیدا کرده و مدت کوتاهی بیشتر زنده نیست. باز هم چون جملاتش زیاده در چند قسمت مینویسم

" عملکرد خودش در زندگی: همواره در جستجوی در دسترس ترین چیز بودن..."

" زندگی همواره انتظاری برای فرا رسیدن لحظه صحیح عمل است."

" نه خوشحال است و نه ناراحت و برای همین دیگر نمیتواند ادامه دهد"

" بسیاری از مردم در مورد فجایع زندگی دیگران چنان صحبت میکنندکه گویی مایلند به آنها کمک کنند اما حقیقت این است که از رنج دیگران لذت می برند چون باعث میشود باور کنند خوشبخت هستند و زندگی نسبت به انها سخاوتمند بوده."

" هر کسی در دنیای خودش زندگی میکند دیوانه است."

" آدم باید خونسرد و دست نیافتنی باقی بماند"

" عشق حقیقی همراه با زمان دگرگون میشود ، رشد میکند و روشهای نوینی برای ابراز خود میابد."

" اگر حق انتخاب داشتم ، اگر میفهمیدم علت اینکه روزهای من شبیه همند این است که خودم آنها را اینطور می خواستم شاید... هیچ شایدی وجود ندارد چون حق انتخابی وجود ندارد."

" دیوانگی، ناتوانی در برقرار کردن ارتباط با عقاید است."

" _وقتی قرص ها را خوردم می خواستم کسی را بکشم که از او متنفر بودم نمی دانستم ورونیکاهای دیگری در درونم زنده هستند که می توانستم دوستشان بدارم

_چی باعث می شود آدم ار خودش متنفر باشد؟

_ شاید ترسو بودن یا ترس همیشگی از اشتباه عمل کردن از انجام ندادن کاری که دیگران انتظار دارند."

" ورونیکا از همه چیز متنفر بود اما بیشتر از شیوه ای که زندگی کرده بود نفرت داشت : از اینکه هرگز به خودش زحمت کشف هزاران ورونیکای دیگری را نداده بود که در درونش زندگی میکردند. ورونیکاهای که جالب ، دیوانه، کنجکاو، شجاع و گستاخ بودند."

" عشق مادرش : آن عشق که در ازای خود چیزی نخواسته بود ..."

 و جمله اخر بهانه ای هست برای اینکه بگم
                           روز مادر مبارک


شاد باشید همیشه

نظرات 28 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 12:13 ق.ظ http://reza169.blogsky.com

سلام
اوللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

امیر - پاتوق چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://patogh.blogsky.com

سلام ...
خلاصه های قشنگی رو پیدا کرده بودی ... خیلی خوشم اومد ٬ مخصوصا از این قسمت : آدم باید خونسرد و دست نیافتنی باقی بماند

رضا چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 12:59 ق.ظ http://reza169.blogsky.com

سلام خاطره خانم .............احوال شما دوست خوبم
متن های زیبائی انتخاب کردی.....
راستی برو به قسمت تنظیم نظرات جائی که نظرات را می تونی هم پایین داشته باشی هم بالا.یه تیکی هست اون رو بزن..چون بعضی موقع نظراتت. اون جای نوشتن را نمی آره
_ شاید ترسو بودن یا ترس همیشگی از اشتباه عمل کردن از انجام ندادن کاری که دیگران انتظار دارند......خیلی پر معنیه
===================
وقت آن شد که به رنجیر تو دیوانه شویم
بند را بر گسلیم و از همه بیگانه شویم
جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چون آتش سوی میخانه شویم
سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم و مپندار که مردانه شویم
==================

همیشه شاد زی

فرشید چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 05:47 ق.ظ http://rosva.persianblog.com

سلام خانوم...صفحات زیبایی خلق میکنید و نوشته های زیبایی را با کلام خود می آمیزید ..امیدوارم همیشه موفق باشید

مجید چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 10:05 ق.ظ http://majidd.persianblog.com

سلام. بلاگ شما هم قشنگه. موفق باشی

مژگان چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 10:14 ق.ظ http://ninijon.persianblog.com

منم روز زن وبه شما تبریک می گم

مهدی چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 01:25 ب.ظ http://mehdishokrany.parsiblog.com

سلام خاطره مرسی که سر زدی..
روز مادر و البته روز زن بر تو مبارک.
مطلب قشنگی نوشته بودی . موفق باشی.

مسیحا چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 05:33 ب.ظ http://masihamohajer.persianblog.com/

از خوندن وبلاگتون لذت بردم!

مهدی چهارشنبه 5 مرداد 1384 ساعت 09:05 ب.ظ http://mehdishokrany.parsiblog.com

سلام خاطره مرسی از اینکه به من سر زدی واینکه باز هم مثل همیشه قشنگ نوشتی. روز زن بر تو مبارک باد!!!
در ضمن من مطلب جدید نوشتم . خوشحال میشم اگه بیای.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 مرداد 1384 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.un4giiven.blogfa.com

akharesh motevajeh mishe ke doctor behesh dorooogh gofte bood
ke emtahan kone bebine age be bimar begi mimire shoghesh be zendegi barmigarde ya na
ketabe jalebi bood
kimiagar o maktoob ro ham doos daram

یاس پنج‌شنبه 6 مرداد 1384 ساعت 10:44 ق.ظ http://yaserazeghi.blogfa.com

سلام
از اینکه من وبه وبلاگتون راه دادید ممنون امیدورام بتونیم دوستای خوبی برای هم بشیم

دختری با بهار در چشمانش پنج‌شنبه 6 مرداد 1384 ساعت 04:04 ب.ظ http://aprilgirl.persianblog.com


من هم این کتاب رو خیلی دوس داشتم...ما چقدر به خودمون فرصت شناخت بخش دیگری از درونمون رو به خودمون می دیم...

شیرین جمعه 7 مرداد 1384 ساعت 02:40 ب.ظ http://anny3302.persianblog.com

سلام خاطره جون بی خبر به روز می کنی؟هنوز وقت نکردم مطلبتو بخونم می خونم بعد دوباره میام نظر میدم...شاد باشی

خاطره سبز جمعه 7 مرداد 1384 ساعت 06:42 ب.ظ http://khatereyesabz.persianblog.com

سلام ،،زیبا بود ،،روز مادر مبارک ،،برای تبادل ..خوشحال میشم ،،سبز باشی.

masoud شنبه 8 مرداد 1384 ساعت 06:19 ق.ظ http://download-2005.blogsky.com

سلام ممنونم از اظهار لطف شما
در مورد کرک برنامه ای که نوشته بودید کرک برنامه کاملا درسته چند وبلاگ دیگه هم سر زدم دقیقا همین کرک گذاشته بودن به این لینکها سر بزنید
http://www.p30download.com/archives/2005/07/style_xp_311_ke.php#more


http://www.persianforum.net/forum_posts.asp?TID=3139&TPN=1&get=last
فکر میکنم باید کرک برنامه را درمحلی که برنامه نصب شده باید کپی کنید

یک دختر تنها شنبه 8 مرداد 1384 ساعت 09:47 ق.ظ

سلام . خیلی خوشحالم که این مطلب رو خوندم . در مورد بریدا هم بنویس .من تمام کتاب های پائولو رو خوندم . نامه های عاشقانه ی یک پیامبر هم قشنگه . هر کی این کتابها رو نخونه به نظر من هیچی از زندگیش نفهمیده . موفق باشی. از کمکی هم که کردی ممنونم. یه سری به دو تا وبلاگام بزن .

رامین شنبه 8 مرداد 1384 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.cheraraft.blogsky.com

سلام خاطره...خیلی نوشته زیبایی بود.موفق باشی.
به منم سر بزن اگر وقت کردی

ازیتا شنبه 8 مرداد 1384 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.mooshiasal.persianblog.com

سلام ؛تبریک به خاطر خاطره های تهران خاطره خانوم(چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

رضا شنبه 8 مرداد 1384 ساعت 04:58 ب.ظ http://reza169.blogsky.com

سلام دوست خوبم
ممنون که همیشه به یاور همیشه مومن می آیی.
یاور همیشه مومن بار دیگه آپدیت شد و بی صبرانه منتظر حضور سبز شما ست.
همیشه شاد زی

مهران یکشنبه 9 مرداد 1384 ساعت 01:31 ق.ظ http://batamamedel.persianblog.com

سلام مهربون....یسیار زیبا بود.......خیلی قشنگ...شاد باشی....

لیموی صورتی یکشنبه 9 مرداد 1384 ساعت 06:09 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

اولین کتابی که از کوئلیو خوندم همین ورونیکا بود...بد جوری جذبم کرد...به نظر من از این ورونیکیها زیادن...ولی این کتاب واقعا امید میده به آدم...بهش ثابت میکنه که همیشه میتونه زندگی کنه...
ورونیکا عاشق یه بیمار اسکیزوفرنیک میشه...ادواردی که همه عقیده داشتن قابل معاشرت نیست...اما اون خودش خواسته بود غیر قابل دست رسی باشه..واسه افرادی که اونو نمیفهمن....
زدکایی که با شوک انسولینی به جهانی غیر از جهان ما پرواز میکنه...
دکتر ایگوری که میخواد با دروغ گفتن به مریضش کشف تازه ای بکنه...
و ورونیکایی که علت خودکشی خودشو این معرفی میکنه که یه مجله فرانسوی نمیدونست اسلونی کجاست.....

و در آخر...
دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید...خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید.... (p.c)

قاصدک دوشنبه 10 مرداد 1384 ساعت 12:32 ق.ظ http://payizan.blogsky.com

سلام
خوبی
ممنون ازمحبتت خیلی خوشحالم کردی
می دونم خیلی دیر ولی از طرف منم این روزه رو به مامان گلت تبریک بگو
خوش باشی عزیزم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مرداد 1384 ساعت 10:09 ق.ظ

پر زدم من توی چشمات با تو من با تو من پرواز کردم ......من
از پایان ....میترسیدم و آغاز کردم....سلام ((ستاره مهربونی )) خوبی بعد از کمی تاخیر و غیبت به روز شدم.ببخشید که دیر اومدم این چند وقت قول میدم زود به زود مزاحمتون بشم..منتظرتم نازنین..!روز مادر بر مادران و بانوان هم مبارک

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مرداد 1384 ساعت 12:08 ب.ظ

مریم سه‌شنبه 11 مرداد 1384 ساعت 10:04 ب.ظ http://maryami.mihanblog.com

سلام خاطره ... ممنون سر زدی وبلاگت خیلی خوبه ... بازم ژیشم بیا ... بابای

مهدی چهارشنبه 12 مرداد 1384 ساعت 01:58 ق.ظ http://mehdisalimy.persianblog.com

وبلاگ جالبی داری.... منم اپم

هیلدا چهارشنبه 12 مرداد 1384 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام عزیز
ممنونم که اومدی
تبادل لینک میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ازیتا پنج‌شنبه 13 مرداد 1384 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.mooshiasal.persianblog.com

سلام بابا یه چی گفتم ......ولش کنی بهتره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد