شیطنت دانشجوی سال بالایی!

حرفهای اولیه:

1- این خاطره واقعی است

2- نوشتن این خاطره از زبان اول شخص دلیل بر این نیست که این خاطره متعلق به منه

3- چند سال پیش اتفاق افتاده برای یک دانشجوی دختر سال چهاری

از دانشگاه بر میگشتم به یکی از کافی نت های اطراف دانشگاه برای خرید کارت اینترنت رفتم. صاحبش به نظرم آشنا بود اما طبق عادت چندان توجه نکردم . مطالبه کارت کردم

پسره که خیلی جوون بود بعد از دادن اطلاعات در مورد کارت های موجود گفت:

_ ما خودمون قراره تا آخر هفته آینده کارت بزنیم ،قیمتش از این کارت ها کمتره با سرعت یکسان

_ خوب؟ من الان کارتم تموم شده!

_ میتونم براتون یه اکانت 10 ساعته بسازم یا 20 ساعته...هر چقدر بخواهید!

خیلی تعجب کردم ، شاید من رو می شناخت این باعث شد بر خلاف عادت فکر کنم ببینم جایی ندیدمش! وقتی یکی 4 سال دانشجو باشه تشخیص یه دانشجوی سال اول دومی از دانشجو های سال بالاتر و همین طور تشخیص اینکه از مجتمع پایه ، فنی یا انسانی هستند چندان مشکل نیست. به نظر میرسید سال اول دومی باشه و از مجتمع فنی! پس اینکه آشنا باشه چندان عجیب نیست دانشجوهای فنی دو سال اول زیاد با دانشکده ما کلاس دارند. کنجکاوی از فهمیدن هدفش باعث شد به بازی ادامه بدم!

_ واقعا ؟ و شما سایت هم دارید برای دیدن گزارش کارکرد؟

_ نه میتونید زنگ بزنید بپرسید

_خوبه ممنون!

_خوب یه اسم برای user name بفرمایید!

_ 79......(چهار رقم اول شماره دانشجوییم رو گفتم)

_ مطمئنید؟ یه چیزی بگید که فراموش نکنید

_این شماره رو فراموش نمیکنم

_باشه! یه اسم هم برای password ؟

_79...(اینبار کل شماره دانشجوییم رو ردیف کردم!)

در حالیکه خیلی تابلو کلافه شده بود گفت:

_نمی خواهید عوضش کنید و یه اسم بگید؟

_نه . برای چی؟ مگه شماره قبول نمیکنه!

_خوب آخه معمولا اسم میگذارند!

فهمیدم دلیل اینکه می خواست همچین لطفی کنه چیه! بدجوری خنده ام گرفته بود!

با سکوتم مخالفتم رو نشون دادم

_اصلا ولش کنید باشه هفته دیگه که کارتمون آماده شد کدوم کارت رو بهتون بدم؟

از کافی نت که آمدم بیرون، زدم زیر خنده! تا تو باشی نخوای سر یه دانشجوی سال بالایی کلاه بگذاری!

فقط نفهمیدم چی کار به اسم یه دانشجوی سال بالایی میتونست داشته باشه!

البته بعد ها فهمیدم در مورد کارت دروغ نگفته بود . اونجا یه مدت کارتی مخصوص زده بود که اتفاقا سرعت خیلی خوبی داشت.

عکسی از استخر و...

این عکس در فروردین ماه گرفته شده از یه استخر.

هوای بارانی و ابری، شکوفه های درخت که روی استخر ریخته شدند .

از اونجایی که عقیده دارم وبلاگ نویسان قدیمی باید از کسانی که تازه نوشتن رو شروع کردند حمایت کنند و از اونجایی که دوستانی که میخوام ازشون بنویسم خیلی عزیزند، بیشتر این پست رو اختصاص میدم به تبلیغات وبلاگی!!

اول از همه به خاطر پارتی بازی فامیلی هم شده وبلاگ فریبا، دختر عمه عزیزم رو معرفی میکنم که با وجود کار زیادی که داره تصمیم به نوشتن وبلاگ گرفته در پست آخرش در مورد رابطه بیماری بامشکلات روحی توضیح داده که به نظر من خیلی جالبه. در وبلاگم قبلا هم در مورد فریبا نوشتم زمانی که هنوز وبلاگ نویس نبود.

 

اما دوم یاسمین عزیز که خواهر یکی از دوستان بسیار عزیز دوران دبیرستان من هست که در مورد رشته خودش یعنی بیوتکنولوژی مینویسه اگرچه رشته تخصصی هست اما مطالبش جالب و برای اطلاعات عمومی هم مفیده (البته فعلا بخش نظراتش مشکل داره که امیدوارم زود درست بشه)

فکر میکنم باید از وبلاگ نویسان جدید حمایت کرد تا دلسرد و ناامید نشوند.

پس امیدوارم موفق و پایدار و با بازدید کننده های زیاد باشند

 

ایجاد علاقه کردن

اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت: -یک چیزی است که پاک فراموش شده. معنیش ایجاد علاقه کردن است.
-ایجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: -معلوم است. تو الان واسه من یک پسر بچه‌ای مثل صد هزار پسر بچه‌ی دیگر. نه من هیچ احتیاجی به تو دارم نه تو هیچ احتیاجی به من. من هم واسه تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگر. اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتیاج پیدا می‌کنیم. تو واسه من میان همه‌ی عالم موجود یگانه‌ای می‌شوی من واسه تو.

فکر نمیکنم کسی باشه که شازده کوچولو رو نخونده باشه
این کتاب به ظاهر ساده بیشتر از خیلی کتابهای دیگه آموزنده هست
و خیلی ها مثل  من از خوندن دوباره یا چند باره اون خسته نمیشوند
چند روز پیش اتفاقی افتاد که یاد این گفتگوی در کتاب افتادم


و فکر کردم: این روزا خیلی از ماها اهلی کردن رو بلد نیستیم
یادمون رفته چطور باید ایجاد علاقه کنیم برای همینه که عمر خیلی از دوستی ها کوتاهه
متاسفانه خیلی از ماها اصلا لزوم ایجاد علاقه کردن رو حس نمیکنیم!