!

خیلی دلم میخواد مثل سابق بنویسم اما نمی شود

وقتی برای نوشتن نیست اگر هم یه زمانی وقتی پیدا شود مغزت قفل میکند و نوشتن فراموشت میشود

چقدر زمان زود میگذرد

نمیدونم چرا بعضی ها میگفتند ماههای اول تولد بچه زمان دیر میگذره !

پسرکم 8 ماهش تموم شده. جنب و جوشش خیلی زیاده! انگار همین دیروز بود که تنها میتونست دست و پاش رو حرکت بده انهم بی اراده هرجا میخواستم میگذاشتمش بدون اینکه نگران افتادنش باشم.حالا نمیدونم روزی چند بار زمین میخورد !

من که برعکس همه مادرها هیچ عجله ای برای بزرگ شدن کودکم ندارم!

اما یک چیزی را میدانید

وقتی میبینم اینقدر بزرگ شده که چهار دست پا راه میره یا به کمک میز روی پاهاش بلند میشه یه حس غروری بهم دست میده و یادم میره این بزرگ کردن یه بچه کار همه مادرهاست!

به هرحال پیشاپیش عید همتون مبارک

احتمالا جمعه میرویم سفر مثل پارسال دست جمعی و مطمئنا مثل پارسال خوش میگذرد به امید خدا

فقط وجدانی پارسال نگهداری از آرش در سفر خیلی راحت تر بود تا الان که یکجا بند نمیشود!

ممنون از دوستانی که به یادم هستند و فراموشم نکردن

سالی بهتر از هر سال داشته باشید

نظرات 13 + ارسال نظر
خاطره یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 11:49 ب.ظ

سلام عزیز دلم
اون پسملی هشت ماهه ی وروجکتون رو من بخورم اصن
امیدوارم سال جدید برای هر سه تا تون خیلی خوب باشه...
سفر هم خوش بگذره...
دیگه...
دیگه...
همین دیگه...
شاد و سلامتی باشید
:*

admin دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 10:39 ق.ظ http://admin-user.blogfa.com

خب ارش کوچولو حق بیشتری به نسبت بقیه به گردنت داره. و طبیعیه که وقت بیشتر رو به اون بدی.

سال خوب و خوشی داشته باشی امیدوارم مثل هرسال خوش بگذره

مینا سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 05:04 ب.ظ http://minasebt.blogfa.com

سلام خاطره عزیز
خیلی مواظبش باش آرش خان رو میگم
خوش بگذره و سال خوبی داشته باشی

سارا سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 05:10 ب.ظ http://daily61.blogfa.com

سلام عزیزم.اتفاقا خیلی به یادت بودم توی یزد ولی شماره ای ازت نداشتم و دسترسی نداشتم به نت. ایشالا دفعات بعدی. شوهرم که عاشق یزد شده و حتما میایم باز اون ورا. به هر حال ممنون خاطره مهربونم.
ایشالا که سالی خوبی برای تو و آرش کوچولوی نازت باشه. سفر حسابی خوش بگذره. سعی کن از پدر بچه مورد نظر برای مراقبت در سفر بیشتر استفاده کنی تا کمتر خسته بشی!
خیلی حس قشنگی باید باشه این مادر بودن و مرحله به مرحله رشد پاره تنت رو دیدن! محکم ببوسش

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 09:00 ق.ظ

خوش بگذره

مرضی یکشنبه 7 فروردین 1390 ساعت 08:09 ق.ظ http://worldblue.persianblog.ir

سلام سال نو مبارک

ببین اول پستت گفتی چقدر دیر می گذره بزرگ شدنش
بعدش گفتی انگار همین دیروز بود که فقط دست و پاشو تکون می داد

مینا یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 07:38 ق.ظ http://minasebt.blogfa.com

سلام خاطره عزیز
سفر خوش گذشت
ارش خانننننننننننننن چطورن ؟

الی سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://WWW.eliohamed.blogsky.com

بچه داری سخته نه؟؟؟؟
من از این مسئولیته خیلی میترسم... و از اینکه اگه بچه دار بشم میترسم حامد یه وقت اونو دوستتر داشته باشه من به بچه ام حسودی کنم...اینجوریه؟؟؟؟؟

الی سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 10:18 ق.ظ http://http://WWW.eliohamed.blogsky.com

میبینم که بچه داری وقتی برات نذاشته...
حق داری..
خاله ام میگه زمانی بچه دار شو که حس کردی دیگه کاری واسه انجام دادن نداری....

مرضی دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://worldblue.persianblog.ir

آخی
تو یک مادر نمونه هستی

محمد جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 03:08 ق.ظ http://www.azsarebikari.persianblog.ir

سلام
این تنبلی در نوشتن خیلی مسریه!
ایشالا که پسرت خوب و سلامت باشه و روزی افتخار کنه به وجود تو.

باران جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://haftasemane.com

مردمان می پرسند

زندگی زیبا چیست ؟!

دست تو را می گیرم

و به خود نزدیک می کنم

سرم را آرام

بر شانه ات تکیه می دهم

و در چشمشان

لبخند می زنم


سلام دوست جدید
حالت زیباست ؟؟؟

بیشتر مطالبتون رو خوندم
دوست دارم خاطره هات مهمون همیشگیه هفت آسمانه باشه

با احترام
لینکتون میکنم

به امید دیدار

سودا جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 07:27 ب.ظ

میدونی واسه چی این صفحه رو باز کردم چون 12 اسفند روز تولد منه ومن اسفند ماه رو خیلی دوسش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد