کسی چه میداند!؟

خوشید هیچ وقت از تابیدن باز نمی ماند

من تا زمانی که خوشید درخشان است دوستت دارم

 

تعداد ستاره های آسمان،بی انتهاست

من به اندازه ستاره های آسمان دوستت دارم

 

آب اقیانوسها تمام شدنی نیست

عشق من هم هیچ وقت رو به زوال نمیرود

 

درخت سرو از لحظه کاشتن شروع به رشد میکند پژمرده نمیشود همواره رو به رشد است

عشق من هم هر روز رشد میکند تا به کمال برسد

 

فراموشت نمیکنم اما به یادت هم نمی آورم شاید تا همیشه ته قلبم ماندی…کسی چه میداند؟

پی نوشت: از نوشته های یه دوست قدیمی و خیلی عزیز که نخواست اسمش رو بنویسم 

پی نوشت۲: لطفا در مورد من خیال بافی نکنید ،فقط نوشته های دوستم رو کپی کردم

نیرو های نامرئی

برای غلبه بر موانع به چهار نیروی نامرئی احتیاج داریم:عشق، مرگ، قدرت و زمان.

باید عشق بورزیم، چرا که خدا به ما عشق می ورزد.

باید از مرگ آگاه باشیم تا زندگی را عمیقا درک کنیم.

باید برای رشد تلاش کنیم،اما نگذاریم قدرتی که از این راه به دست می آید، فریبمان دهد،چرا که می دانیم این قدرت بی ارزش است.

سرانجام باید بپذیریم که زندگی ما _هرچند ابدی است_ در این لحظه گرفتار تار عنکبوت زمان است،با تمام فرصت ها و محدودیت هایش.

این چهار نیرو را نمی توان مشکلاتی دانست که باید حل کرد،چرا که از اختیار هرکسی خارج است.باید آن ها را بپذیریم و بگذاریم آنچه را باید،به ما بیاموزند.

قسمتی از کتاب"چون رود جاری باش" اثر پائولوکوئلیو

پی نوشت: کاش یاد میگرفتیم چطوری حداکثر استفاده رو از زمان ببریم!

مچ گیری!

بعضیا با رفتارشون آدم رو وادار میکنند فاصله ات رو باهاشون حفظ کنی یا اینکه ازشون فاصله بگیری!

شما پیشنهاد بهتری دارید؟

.

.

.

.

پی نوشت: هی فلانی! به خودت نگیر . اما اگه به خودت گرفتی پس خودت هم میدونستی رفتارت اشتباه بوده!