مکتوب

"جستجوی توضیحات درباره خداوند هیچ چیز را بر شما آشکار نمی سازد. می توانید به واژه های زیبا گوش دهید، اما آن ها در اصل خالی اند. درست همانطور که می توانید یک دائرة المعارف درباره عشق بخوانید و عشق ورزیدن را نیاموزید.

هیچ کس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد. در زندگی برخی چیزها را فقط باید تجربه کرد... و هرگز توضیحی درباره آنها ارائه نداد.

عشق چنین چیزی است. خداوند نیز - که عشق است- چنین چیزی است.

خداوند هرگز وارد مغز شما نخواهد شد. دری که او استفاده می کند قلب شماست."

قسمتی از کتاب "مکتوب" نوشته "پائولوکوئلیو" ترجمه" آرش حجازی

 

وقتی مدت زیادی وقت برای کاری میگذاری وقتی انجامش میدی حتی اگر از نتیجه اش مطمئن نباشی احساس آرامش میکنی

منم الان همین حس رو دارم. آرامش! و آنقدر خسته ام که دلم میخواد یه مدت از اینجا دور باشم. برای همین به قولی که به فرخنده دادم عمل میکنم و اگه خدا بخواد دوشنبه میروم به تهران.

تهران کاری ندارید؟

اما قبل از اون مهمترین کاری که دارم نمایشگاه کتابه .بعد از دقیقا دو سال باز یه نمایشگاه کتاب خیلی خوب.

نظرات 20 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 12:33 ق.ظ http://maryami.blogsky.com

سلام خاطره جونم
چه جالب تازه کتاب دومین مکتوب رو تموم کردم
راستی منم آپم
با حرفی تازه و قالبی تازه!

palina یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 12:42 ق.ظ http://khamoshi.blogsky.com

سلام
وبلاگ پر محتوائی داری با استفاده از نکاتی از مشاهیر که باعث میشه حتما بر یم اون کتابو مطالعه کنیم.
شاد باشی
خرید خوبی داشته باشی از نمایشگاه.

آبی بی خانم یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 02:54 ق.ظ http://mahtyty.blogfa.com

سلام و خسته نباشید ،

آخرین پستی که محمد آقا توی وبلاگ بهار نو گذاشتن اینه :

"دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید "

" ضمن پوزش از خوانندگان این وبلاگ ،

بنا به دلایلی فعلا نمی نویسم "

اما از آنجا که :

" چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار "

مخاطبین بهار نو نیز با ارایه نظرهای سیر و نیم سیر خود ، هم دردیشان را با مصیبت وارده اعلام نموده وآه و اندوه حسرت رادر نظرخانه بهار نو بر جای گذاشتند :

" عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرهاد بزاید "


اما این در حالی است که محمد آقا . . .

بقیه ماجرا را توی ماه تی تی بخوانید . . . !

محمد امامی یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 07:42 ق.ظ http://www.bahareno.blogfa.com

سلام
احساس آرامش نعمت بزرگی است
به نظر می رسه انسان اگه هدف داشته باشه و برای رسیدن به هدفش در حد توانش سعی و تلاش بکنه این آرامش حاصل می شه گرچه هنوز به هدفش نرسیده باشه !
انشاءالله تهران خوش بگذره و به کتابهای خوب و گران بها به لحاظ محتوایی و ارزون بها به لحاظ مادی دست پیدا کنین و دوستانتون رو هنگام خرید کتاب فراموش نکنین !

دیانا یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 01:11 ب.ظ http://justkhodam.blogsky.com

سلام
خوبی خاطره جون
اره راست میگی
اما وقتی برای یه کاری زحمت میکشی اما نتیجه دلخواهو نمیگری اون وقت چه حالی بهت دست میده
خوب ایشالله تهران بهت خوش بگذره
مواظب خودت باش

یاس یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 05:16 ب.ظ

سلام مرسی که سر زدی

سودابه یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 09:56 ب.ظ http://delgooyeh.blogfa.com

دوست عزیز سلام
ممنون از اظهار نظرتان. وبلاگ زیبا و با محتوایی دارید. از آشناییتان خوشحالم. موفق باشید.

رز آبی یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 10:58 ب.ظ

سلام

سفر سلامت X:

خوش باشی (:

عادله یکشنبه 13 اسفند 1385 ساعت 11:37 ب.ظ http://adi_a.persianblog.com

ممنون از لطفت .
خوش بگذره

بوف کور دوشنبه 14 اسفند 1385 ساعت 12:35 ق.ظ http://masoomy2000.persianblog.com


زندگی معنای مجهولی است که ناخواسته وبی اختیاری وارد ان میشوی وبی انتخاب واختیاری با آن وداع میگوئی بی انکه خطی ازاین؛سرناخوانده؛: را تغییری دهی .واقعا چه بی احسای وبی وفاست این معنای مجهول .دردهایش را به دوش می کشی باخفت ها وذلت هایش سرمیکنی بی انکه روزنه ای ازمعنای خود رابرتوجلوه دهد.درعوض مرگ حداقل شهامت ان دارد که پوزخندی به ان مجهول زند.لحظه مابین هستی ونیستی لحظه ورود به مرگ چه باشکوه میتواند باشد. لحظه ای که پوزخند مرک نمایان میشود چه حالی است وتو هرانچه بوده : دردها خوشی ها ولذائذی که چون خود افریدکارش(زندگی) مجهول وفانی است را تف می کنی وبراین پوزخند سجده می کنی

قاصدک دوشنبه 14 اسفند 1385 ساعت 02:33 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

سلام گلم
داری می ری مسافرت ....خوش بگذره...سفر به سلامت.......حس خوبیه........... آروم بودن رو می گم :)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 اسفند 1385 ساعت 10:51 ق.ظ

اگر خداوند برای لحظه ای فراموش می کرد که من عروسکی کهنه ام وتکة کوچکی

زندگی به من ارزانی می داشت احتمالا همة آنچه را که به فکرم می رسید

نمی گفتم بلکه به همة چیزهائی که می گفتم فکر می کردم.

ارج همه چیز در نظر من نه در ارزش آنهاست بلکه در معنائی است که دارند.

مریم سه‌شنبه 15 اسفند 1385 ساعت 03:20 ب.ظ http://maryami.blogsky.com

سلام عزیزم
ببخش اگه اومدی و به در بسته خوردی!
با قالب قدیم بازگشتم اما زود نو می شوم!

محمد سه‌شنبه 15 اسفند 1385 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام دوست من
وبلاگ زیبایی دارین
به من هم سر بزن
خوشحال میشم
منتظرتم

ممکنه خیلی چیزا را بخاطر عشق از دست بدی ولی عشق را بخاطر خیلی چیزا از دست نده
معنای عشق محبت بی منت است پس اگر کسی را دوست داری که دوستت بدارد؛ اگر کسی را دوست داری برای برآورده ساختن خواسته ای ؛ اگر کسی را دوست داری برای هر چیزی ... بدان که این شیوه بازرگانان است. دوست بدار بدون هیچ توقعی که این شیوه آزادگان است

خورجین سه‌شنبه 15 اسفند 1385 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.khorjiiiin.persianblog.com

من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من
این گونه
گرم و سرخ:
احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین؛
احساس می کنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین.
---------------------------------

خورجین سه‌شنبه 15 اسفند 1385 ساعت 07:50 ب.ظ http://www.khorjiiiin.persianblog.com

وبلاگ بسیار زیبایی دارید!
خوشحال میشم به خورجین من هم سرکی بکشید..
به امید دیدار..

مرضیه چهارشنبه 16 اسفند 1385 ساعت 01:47 ق.ظ http://memory-note.persianblog.com/

من هنوز کتاب مکتوب نخوندم،اما خیلی از نوشته هاشو اینور اونور دیدم.از این نویسنده کیمیاگرشو خوندم.
--
خوش به حالت! نمایشگاه کتاب!!!!!!!!!!!

مسافر چهارشنبه 16 اسفند 1385 ساعت 09:22 ب.ظ http://del_shekasta.persianblog.com/


اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی اگر بد کردم وهرگز به روی خود نیاوردی اگر زخمی چشیدی گاهگاهی از زبان من اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من گناهم را ببخش گناهم را ببخش...

اکرم پنج‌شنبه 17 اسفند 1385 ساعت 05:53 ب.ظ http://www.justmohammad.blogfa.com/

سلام
آرامش ................چیز خوبیه
خیلی خوب
راستش در مورد آقای عزیزی باید بگم که
هنوز آمارش رو نگرفتم
ولی منظورت از ریاضی چی بود؟
اون استاد مبانی اینترنت و شبکه و ......
نمی دونم بازم
حالا سر فرصت یه آمار می گیرم
قربونت که مرام و معرفت داری
و منو فراموش نمی کنی
بوووووووووووووس

احمد شنبه 19 اسفند 1385 ساعت 09:21 ق.ظ http://ahmadiran.blogfa.com

سلام برایتان آرزوی موفقیت و شادکامی دارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد