بالاخره تونستم لینک ها رو با بلاگارد به کنار وبلاگم منتقل کنم

در واقع حالا که فکر میکنم اینکه مجبور شدم خودم وقت بگذارم و درستش کنم خیلی بهتر شد

گرچه هنوز بلاگارد یه کم مشکل داره اما حسنش نسبت به بلاگ رولینگ اینه که میشه لینک ها رو دسته بندی کرد.

اگر احتمالا لینکتون رو در دسته اشتباهی گذاشتم یا اینکه لینکتون نیست حتما خبرم کنید تا درستش کنم

در ضمن اگر هر دفعه که آپدیت میکنید پینگ کنید لینکتون بالا قرار میگیره . لینک فرم پینگ را هم در سایتهای محبوب گذاشتم

آخرین دسته لینک ها دوستانی هستند که دیگه نمی نویسند... نمیدونم چرا اما روز به روز به تعدادشون اضافه میشه

البته منم یک بار قصد داشتم که دیگه ننویسم اما محبت دوستانم آنقدر زیاد بود که بعد از 2 ماه دوباره شروع کردم و فقط وبلاگم رو عوض کردم و آمدم اینجا.

راستی وبلاگ جدیدی ساختم که عکسهایی میگیرم رو در اون قرار بدم .اولین سری عکسهایی که پست شد خبرتون میکنم

در آخر اگر بی معرفت شدم به خوبی خودتون ببخشید این چند روز فقط به فکر درست کردن قالبم بودم وقتی هم وصل اینترنت میشدم فقط فکرم همین بود

جالبه که بالاخره ADSL رایگانی که پیشگامان قولش رو داده بود هم وصل شده...برای اطلاع دوستانی که نمیدونند اردیبهشت ماه جشنوازه وبلاگ نویسی برگزار شد که به غیر از سه نفر برتر هر گروه ، 20 نفر برتر هم انتخاب شدند و جایزه شون هم یک ماه ADSL رایگان بود. اگرچه اگر میدونستم قراره اینقدر دردسر داشته باشه دنبالش نمیرفتم...بعدا درباره دردسرش صحبت میکنم

چرا بایست شیطان آفریدن!

ناصر خسرو میگوید:

اگر ریگی به کفش خود نداری

                                   چرا بایست شیطان آفریدن!

 

حرف بدی زده؟ من چی کاره ام؟ من فقط نقل قول کردم!

لطفا سیل انتقاد هاتون رو تحویل خودش بدهید!

من مشتاق شنیدن نظراتتون در رابطه با این شعر هستم.

 

خوشا شیراز و .....

از فروردین 82 این ششمین بار بود که رفتیم شیراز...

شیراز رو دوست دارم شاید از همه شهرهای ایران بیشتر(البته جدا از شهر خودم)

البته در این چند سال تا حالا شیراز رو به این گرمی ندیده بودم

این هم عکسهایی از حافظیه که این دفعه تونستم بابام رو راضی کنم که برویم

من این نمای حافظیه رو بیشتر دوست دارم

حافظیه

نمیدونم چرا ولی کلا از این پنجره ها خیلی خوشم میاد با شیشه های رنگی کوچیک

 

اینهمه درخت در این حافظیه بود اما این یکی یه جورایی با بقیه فرق داشت ...بین اینهمه درخت این یکی تنها بود حداقل حس من این بود.

از جمله جاهایی که همیشه در شیراز سر میزنیم دارالرحمه هست قبرستانی قدیمی که مادربزرگم اونجا خاک هستن .مادر بابام 35 سال قبل در شیراز فوت کردند. اما این بار که رفتیم چند تا درخت در بین قبرها کاشته بودند و به نظر میرسه چند سال دیکه اینجا تبدیل به یک پارک بشه ...انگار چند سال دیگه به جای سرخاک مادربزرگم باید به پارک سربزنیم!!

این دو تا عکس از از عکسهایی هست که اردیبهشت از بهشت گمشده گرفتم البته چون فرصت زیادی نداشتیم یه چند ساعتی بیشتر نرفتیم اما جای زیبایی بود اگرچه خیلی خیلی دور بود

 

 میدونم الان فکر میکنید چرا در مورد روز پدر و ولادت حضرت علی  ننوشتم ....خوب چون بقیه نوشتن!!