تمرین فکر

نزدیک امتحانات سر کلاس اول دبیرستان:

_خانم خسته شدیم. اخه این ریاضی و تاریخ و ادبیات به چه دردمون میخوره؟!

_ خوب در واقع اگه نخواهید بروید دانشگاه شاید هیچی! ولی ذهنتون رو باز میکنه

_یعنی چی!

_ یه سوال: وقتی دبستان بودید آیا درس ها براتون خیلی ساده بود؟ آیا الان که همون درس ها رو میبینید به نظرتون خیلی آسون نمیرسه؟ چرا؟ چون بزرگ تر شدید به نظرتون ساده هست؟

واقعیت اینه که تحصیل فکرتون رو باز میکنه و بدون اینکه حس کنید در تحلیل مسایل و مشکلات به کمکتون میاد. چون یاد میگیرید از فکرتون بیشتر استفاده کنید.  

  سکوتی که بر قرار شد نشون می داد کمی قانع شدند!!!

  

 

پاورقی: شایدم واقعا طبیعی باشه که بچه ها هیچ نگیزه ای برای درس خوندن ندارند. وقتی میبیند نصف لبسانس ها  و فوق لیسانس ها بی کارند!

بی اعتقادی یا بی فرهنگی؟

من متعصب نیستم برای خودم اعتقاداتی دارم و به اعتقادات دیگران احترام میگذارم. گاهی عمل آدم ها مهمتر از ظاهریه که ما میبینیم سعی میکنم هیچ وقت در ظاهر آدمها قضاوت نکنم.اینها رو گفتم تا فکر نکنید میخوام در مورد شخصی که دیدم جبه گیری کنم یا به کسی توهین کنم من فقط اتفاقی که افتاد بیان میکنم.

اما این اتفاق مربوط که پارساله

همین طور که توی کوپه قطار نشسته بودم یه خانم حدودا 30 ساله با قیافه عجیب وارد شد! نمیدونم چطور توصیف کنم ظاهرش زننده بود در واقع نوع لباس و آرایشش زننده بود! بیشتر شبیه آدمهایی بی فرهنگی بود که میخوان خودشون رو مدرن و امروزی جا بزنند!

به هر جهت از اولی که وارد کوپه شد شروع کرد به حرف زدن و توهین به اعتقادات مذهبی آدمها و خرافاتی و امل خواندن اونها! کاری به حرفهاش ندارم خسته بودم و زود خوابیدم بقیه خانم های داخل کوپه هم زیاد اهمیت بهش ندادند و همه زود خوابیدند.

صبح نزدیک های یزد بیدارمون کردن برای جمع کردن ملافه ها! خانمه که پایین خوابیدم بود بلند شد و در حالیکه از هوای گرفته کوپه شکایت میکرد در کوپه رو باز کرد. من که بالا بودم و در دید بیرون نبودم ولی سریع لباسم رو پوشیدم. دختر دانشجویی در طبقه دوم بود که هنوز بلند نشده بود از نظر ظاهری یکی بود شبیه من.

خیلی آروم گفت: خانم ممکنه در کوپه رو ببندید من لباس بپوشم؟

خانمه حرفش رو نشنیده گرفت

ایندفعه به صدای بلند تری گفت خانم لطفا در کوپه رو ببندید

خانمه با تمسخر گفت: شما که مثلا تحصیل کرده اید چرا خودتون رو از دیگران قایم میکنید؟

دختره مونده بود چی جوابش رو بده . دیگه دیدم نمیتونم در برابر حرفهاش سکوت کنم

گفتم: تحصیلات ربطی به اعتقادات آدم نداره!

خانمه در کوپه رو بست و دیگه تا وقتی رسیدیم کلمه ای حرف نزد.

پاورقی1: هرکسی یه اعتقادی داره. هیچ کس حق نداره به اعتقادات دیگران توهین کنه

پاورقی 2: بی فرهنگی از بی اعتقادی بدتره.

مجلسی برای بچه ها

تهران اردیبهشت امسال

پگاه دوست داشتنی من: خاله خاطره؟

-جان دلم؟

_خاله خاطره میگم شما تو عروسیتون بچه ها هم هستن؟

_یعنی چی خاله؟

_یعنی تو کارت عروسیتون نمینویسید از آوردن بچه ها خودداری کنید؟!!

تازه یادم افتاد قضیه چیه، طی این مدت خانواده پسر خاله ام (بابای پگاه) به 2 تا عروسی اینطوری دعوت شده بودند و حال بچه ها حسابی گرفته شده بود.

_ نه عزیز دلم، اگه کسی جرات کنه همچین چیزی بگه خودشو توی عروسی راه نمیدیم!

برق چشماش به یادم آورد که خودم هم کوچیک که بودم چقدر عروسی رفتن رو دوست داشتم. نمیدونم این چه رسمیه و دلیلش چیه. اما اگر خودم به اینطور عروسی ها دعوت بشم نمیرم.مجلسی به خاطرش دل یه عالمه بچه بشکنه ارزش رفتن نداره. واقعیت اینه که بیشترین لذت رو بچه ها از عروسی میبرند. شاید من زیادی به بچه ها اهمیت میدم شاید هم دلیل موجهی داره!

اگر کسی میدونه دلیل نیاوردن بچه ها چیه بگه ما هم بدونیم!

پاورقی۱: شما هم برای خانواده شوکای عزیز دعا کنید

پاورقی۲: اگر خدا بخواد داریم میریم سفر برای ما هم دعا کنید