احترام به انسانها!

در صف نانوایی سنگک بودم

یه آقای افغانی جلوی صف بود و منتظر نان

نفر قبلش یه جوون بود و قبل تر از اون یه آقای مسن

که یکدفعه اون آقای مسن (که بعد فهمیدم معاون مدرسه راهنمایی هست) برگشت به جوونه گفت:

" مگه اینها هم مثل آدمها سنگک می خورند!"

نمیدونم افغانیه خودش رو نشنیدن زد یا نشنید امیدوارم نشنیده باشد

واقعا عصبانی شدم اگر اون آقا مسن نبود حتما یه چیزی بهش میگفتم!

 

شما بگید آیا یه انسانی که امده به کشور خارجی  و واقعا کار میکنه تا برای خانواده اش پول بفرسته شایسته احترام نیست؟

میدونم حرف بعضی ها اینه: جای کار ما را میگیرند! اما خودمونیم چند درصد جوونهای ما حاضرند کارهایی که انها در کشور ما انجام میدهند انجام بدهند!؟

 

به نظرتون یک افغانی در کشور ما با یک ایرانی در کشورهای اروپایی چه فرقی داره؟

دلتون میخواد با دوستانتون فامیلتون آشناتون هم وطنتون که در کشورخارجی کار میکنه یا درس میخونه چه طور برخورد بشه؟

همون طور با افغانی ها برخورد کنید.

 

 

دلم میخواست به اون آقا میگفتم: شما معلمی وظیفه ات اینه احترام گذاشتن را به بچه های مردم یاد بدی!

از اون روز تا حالا به خاطر اینکه تنها خانم ان نانوایی بودم و ان آقا مسن بود و حرفی بهش نزدم از خودم ناراحتم!

 

کاش یاد بگیریم و به بچه هایمان هم احترام گذاشتن به انسان ها را یاد بدهیم! نه اینکه بچه هایمان را از افغانی بترسانیم!

آنها هم مثل ما انسانند !

 

 

نشان دادن احساسات

تا همین چند سال قبل هیچ وقت احساساتم رو نشون نمیدادم

محبتم را هم نشون نمیدادم!

اطرافم ادمهای زیادی بودن

عده ای بودن که همیشه ظاهرا بهت محبت زیادی داشتن اما با یه اتفاق میفهمیدی که همه محبت هاشون ظاهریه

برعکس آدمهایی بودن که هیچ وقت محبتشون رو در حرف نشون نمیدادن اما عملا محبتشون بی اندازه بود.

تا جایی که دیدم هر دوتای این موارد نتیجه خوبی نداره!

آدمهایی که محبتشون ظاهریه و مدتها از ته قلب دوستشون داشتی در لحظه حساس زندگیت کاری میکنند که ظاهری بودن محبتشون بهت ثابت میشه و تمام علاقه ای که بهشون داشتی از بین میره!

و آدمهایی که محبتشون رو در کلام نشون نمیدن هم با وجود اینکه خیلی دوستت دارند و ممکنه کارهای خیلی مهمی برات انجام بدهند اما محبت در کلام اثر خودش رو داره!

در واقع ایجاد علاقه کردن خیلی مهمه!

دو نفر بودند که ازشون یاد گرفتم محبتم رو نشون بدم  و این واقعا تاثیر زیادی در زندگیم داشته

اول دوستی بود که حدود هفت هشت سال قبل داشتم که بهم یاد داد محبت کلامی غیر از عملیه  و به اندازه اون مهمه.

دوم پگاه دوست داشتنی منه که حالا نه سالش بیشتر نیست اما از بچگی استعداد عجیبی در نشون دادن محبتش داشت به طوریکه امکان نداشت بتونی دوستش نداشته باشی.

 

فکر میکنم باید ازشون ممنون باشم.

 

 

پاورقی بی ربط: گرچه هنوز کامل اسباب کشی نکردم اما خوب سرم شلوغه برای همین دیر آپدیت میکنم تازه امیدی هم به وصل شدن تلفن خونه جدیدمون نیست!

دروغ گو دشمن خداست!!

دروغ گو دشمن خداست!

چرا نمیگویند دزد دشمن خداست

یا کسی که حجاب ندارد دشمن خداست

یا کسی که نماز نمیخواند دشمن خداست...

 

نه همیشه گفتن دروغ گو دشمن خداست!

نمیدونم چرا دروغ گویی مد شده! جدی میگم! در روز چقدر دروغ مصلحتی (به خیال خودمان) میگوییم؟

گاهی دروغ هایی به وضوح روز! مد شده حتما!

تا حالا چند بار به خاطر راستگویی تنبیه شدید یا حتی حقی ازتون گرفته شده یا مهمتر از اون ضایع شده....

ربط نداره؟

تا حالا چند بار به خاطر یه دروغ مصلحتی! به چیزی که حقتون بوده رسیدید یا تشویق شدید یا...

ربط نداره؟

 

کاش عادت میکردیم به حقیقت

کاش عادت می کردیم هیچ کس را به خاطر راستگویی سرزنش نکنیم

از بزرگترها گذشته

اما کاش یادمون باشه بچه ها دروغ رو از ما یاد میگیرند و بعد به خاطر ترس دروغ میگویند!

گرچه دروغ گویی همیشه به خاطر ترسه حتی در بزرگترها!

 

پاورقی با ربط: چندان مطلب جدیدی نیست بارها در موردش نوشتم!وقتی در پست هام جستجو کردم خودم تعجب کردم از اینهمه تکرار(1 2 3 4 5 )اما باز دلم خواست بنویسم!

 

پاورقی بی ربط: به خاطر همون نقل مکان به همون جایی که گفتم فعلا اینترنت نداره(چون هنوز تلفنش وصل نیست) حضورم در وب کم شده البته کمتر هم خواهد شد

اما کاش فراموشم نکنید!