اصفهان نامه

چهارشنبه گذشته تقریبا بی مقدمه رفتیم اصفهان(با رضا) جای دوستان خالی خیلی خوب بود تا شنبه که برگشتیم

گرچه اصفهان زیاد رفتم اما هر دفعه لطف خودش رو داره و در ضمن دفعه اول بود که همسر جان میرفتیم

شب چهارشنبه که رسیدیم رفتیم سی و سه پل در تاریکی هوا معلوم بود زاینده رود کم آب هست اما اصلا فکر نمیکردم خشک باشه

 

اولین اتفاق این بود که در ده قدمی کیوسک110 شیشه کوچک ماشینمون رو شکستند! ولی تنها چیزی که نصیب آقای دزد شده بود یه کیسه تخمه بود! (فردا صبح که شیشه ماشین رو عوض کردیم متوجه شدیم خیلی اتفاق عادی هست!) البته کسی که شیشه ماشین رو عوض کرد خیلی خوش اخلاق و باانصاف بود

 

چون جلوی سد رو بسته بودن زاینده رود در مسیر سی و سه پل و پل خواجو کاملا خشک بود( من رو بگو که دل بسته بودم قایق سواری کنم) کلی صدف مرده کف رود بود کاش زاینده رود رو اینطوری ندیده بودم

لینک عکس


ادامه مطلب ...

دستهای ما

دستهای ما

شاخه های کشیده در پناه هم

لانه پرنده ای است

 

دستهای ما

در مسیر بازوان بی قرار ما

جویبار زنده ای است

 

دستهای ما

 رهروان سرخوشند

 

دست ما به عشق ما گواست

دستهای ما

کلید قلب های ماست

 

"سیاوش کسرایی"

 

 

پاورقی: در برابر همه سخت است و فولادی... در برابر تو از شیشه هم شکستنی تر است


همینجوری

؟!

اگر قصد انجام کاری رو داشته باشید

ولی روحیه اش رو نداشته باشید

و در ضمن احساس کنید زمان رو از دست میدهید...

چی کار میکنید؟

یه کار کاملا شخصی که هیچ کس هم نمیتونه بهتون کمک کنه...

پاورقی بی ربط: خداجون وجدانی در این یک ماه و نیم گذشته از بهار ,تلافی زمستان گرم خشک و بدون برف و باران رو در آوردی ...دستت درد نکنه.

وقتی یکدفعه بدون مقدمه هوای آفتابی نیمه ابری میشه و رگبار میزنه حداقلش اینه که هوا حسابی خنک تر میشه

دلت میخواد بزنی بیرون تا بارون کاملا خیست کنه

 

پاورقی با ربط: هر گونه توصیه شما رو با جان و دل  می پذیرم