تو رو خدا کتاب بخونید!
چرا؟ چون در بین جوونها کمتر میبینم کسی کتاب بخونه!
خیلی خیلی هنر کنند از کتابهای پاورقی فراتر نمی روند.
یادمه ترم اخر دوره کارشناسی با ترم دومی های آمار درس اختیاری گرفته بودم
کلاس شلوغ در حدود 40 نفر
استاد درس که خیلی هم خوش صحبت بود یادم نیست در مورد چی صحبت میکرد که پرسید چند نفر از شما کتاب " قلعه حیوانات " رو خواندید؟
باورتون نمیشه اما به جز من هیچ کس دیگه کتاب رو نخوانده بود و حتی اسمش رو هم نشنیده بود!
چند تایی فقط اون زمان اسم کتاب رو یادداشت کردند که بخونند!
چرا؟ چرا فکر میکنید کتاب خواندن وقت تلف کردنه؟
فقط نگویید وقت ندارید و نگویید قیمت کتاب گران است! چون خنده داره
چند وقت پیش به دوست عزیزی یه کتاب روانشناسی کودک معرفی کردم
با خنده بهم جواب داد : والا همه میگن خود آدم باید تجربه کنه از کتاب چیزی نمیشه یاد گرفت!!
متاسفانه نمیشد اما دلم میخواست بهش بگم درسته که تجربه مهمه اما این کتابها هم از روی تجربه و تحقیق نوشته شده ! باور کنید کتابهای روانشناسی کودک خیلی در تربیت بچه ها تاثیر داره.
تا حالا شده در جمع های دوستانه از کتابهایی که خواندید صحبت کنید؟
میدونم از هفته کتاب گذشته اما خوب شما که میدونید فعلا اینترنت ندارم!
اینجا حق مطلب رو خوب در مورد کتاب خواندن نوشته
باور کنید از کتاب خواندن خیلی چیزا یاد میگیرید
نصف مشکلات جوونهای امروز کتاب نخواندن و مطالعه نداشتنه!
"قلعه حیوانات" رو اگه نخوندید بخونید حتما!
پاورقی: شخصیت کتی در کارتون زنان کوچک یادتونه راهنمایی بودم که میداد و بچه ها به من میگفتند کتی! دقیقا کاری که کتی انجام داده بود بعد مدتها انجام دادم او بعدش سرما خورد دعا کنید من سرما نخورم!!(اگه حدس زدید چیه؟)
پاورقی: اما در مورد دوستانی که خوب واسه آدم شایعه درست میکنند من قرار نیست هیچی رو تایید کنم!
پاورقی: اگه نتونستم به دوستان سر بزنم ببخشید فعلا درکم کنید تو رو خدا!
یک هفته ای است که رسما منتقل خانه جدید شدیم و اینترنت در دسترس نیست
فقط اگر وقتی خانه پدری می آییم فرصتی باشد اینترنت رو چک میکنم و رفع دلتنگی
همین نخواندن وبلاگ های دوستان کلی باعث دلتنگی است.
این روزا حالم هم خوب نیست و همین بس که دلیلش بیماری نیست و چیز خوبی است اما با وجود این آدم را خسته میکند و وادار به غر زدن!
اینترنت خانه پدری هم مشکل دارد و باید هزار بار شماره بگیرد تا یکبار وصل شود و من و آقای همسر هیچ کدام فرصت درست کردنش رو نداریم!
ولی کلا نمیدونم چطوریه که زمان در خانه پدری راحت تر میگذرد حتی اگر مامان بابا خونه نباشند! برای من که مسافرت که میرفتم (حتی با خانواده) بدجور دلم برای اتاقم تنگ می شد.
رضا به شوخی میگوید:فکر میکردم اعتیادت به اینترنت ترک شده! و من در ذهنم به کلمه اعتیاد میخندم بعد فکر میکنم مگر میشود وابستگی 8 ساله به اینترنت و 5 ساله به وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی به این سادگی ترک شود؟
بعد به خودم میگویم فرض کنیم سال دیگه تلفن مجتمع مسکونی وصل بشه و اینترنت دار بشی فکر میکنی تا چه حد فرصت میکنی مثل سابق وبلاگ بنویسی و وبلاگ بخوانی؟
بعد یاد اقای همسایه و همسرش می افتم که زود خودمانی می شوند و حرفش که باید ADSL مشترک شویم!!! و من در ذهنم فکر میکنم در هر حال بدون تلفن که نمیشود این اقای همسایه اشتباه میگوید یا من قاطی کردم؟!
گرچه دور بودن از دنیای خبر خیلی هم بد نیست حداقلش روزهای بد ماههای گذشته مدام در ذهنت مرور نمیشود و از معجزه نا امید نمیشوی!!
لطفا دوستان کتاب خوان چند تا کتاب عالی و مفید که ارزش چند بار خواندن را داشته باشد و ارزش خریدن را معرفی کنید کلی دعایتان میکنم!
موندم چطوریه که این مدت که من نبودم تعداد بازدید کننده های وبلاگم مثل قدیما بیشتر شده!!
شما بگید:
چه ثوابی در مجالس روضه ای وجود داره که اکثریت افراد حاضر در حال حرف زدنند(من نمی گویم غیبت کردن!!)
اگر دقت کنید اکثر مراسمی که برگزار میشه (به غیر از خدا نکرده ختم و البته سالگرد) همین طوریه!
حالا بگذریم از اینکه گاهی گوش ندادن در این مجالس گناهش کمتره تا گوش دادن!!
پاورقی: آیا کسی که رفتن به این مجالس رو دوست نداره نامسلمونه!؟