اینجا تهران است....
اینقدر روزهای شلوغی داشتم که فکر میکنم خیلی بیشتر از 6 روز اینجا هستم
خوش میگذره فقط الان "
Home sick " گرفتم.دراین مدت همه وقتم را به دیدن دوستان و فامیل گذروندم
دیدن دوستان بعد از مدتها حس خوبی داره
خیلی از دوستام من رو تحویل گرفتند و دیدمشون
خیلی از دوستام من رو تحویل گرفتند ولی نتونستم ببینمشون(دلم سوخت)
خیلی از دوستام هم اصلا من رو تحویل نگرفتند!!!
به هر صورت اگر اینبار نتونستم همه دوستام رو ببینم اگر خدا بخواد اردیبهشت هم یه سر میام تهران.
ولی امسال خیلی احساس نکردم تهران از دفعه قبل شلوغ تر شده
جای همگی خالی.
فردا شب هم قراره بچه بدی بشم و حسابی ترقه بازی کنم و با دوستان و فامیل آتیش بازی راه بندازیم
اگر سوغاتی خواستید سفارش بدید فقط مثل بعضی ها ! کتاب از تهران سفارش ندهید لطفا! کتاب که سوغاتی محسوب نمیشه.
اگر به وبلاگ هاتون سر نزدم ببخشید . بعدا جبران میکنم
شاد باشید و چهارشنبه سوری خوبی داشته باشید.
"جستجوی توضیحات درباره خداوند هیچ چیز را بر شما آشکار نمی سازد. می توانید به واژه های زیبا گوش دهید، اما آن ها در اصل خالی اند. درست همانطور که می توانید یک دائرة المعارف درباره عشق بخوانید و عشق ورزیدن را نیاموزید.
هیچ کس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد. در زندگی برخی چیزها را فقط باید تجربه کرد... و هرگز توضیحی درباره آنها ارائه نداد.
عشق چنین چیزی است. خداوند نیز - که عشق است- چنین چیزی است.
خداوند هرگز وارد مغز شما نخواهد شد. دری که او استفاده می کند قلب شماست."
قسمتی از کتاب "مکتوب" نوشته "پائولوکوئلیو" ترجمه" آرش حجازی
وقتی مدت زیادی وقت برای کاری میگذاری وقتی انجامش میدی حتی اگر از نتیجه اش مطمئن نباشی احساس آرامش میکنی
منم الان همین حس رو دارم. آرامش! و آنقدر خسته ام که دلم میخواد یه مدت از اینجا دور باشم. برای همین به قولی که به فرخنده دادم عمل میکنم و اگه خدا بخواد دوشنبه میروم به تهران.
تهران کاری ندارید؟
اما قبل از اون مهمترین کاری که دارم نمایشگاه کتابه .بعد از دقیقا دو سال باز یه نمایشگاه کتاب خیلی خوب.
یاد من باشد تنها نیستم
مادر پدری بهتر از برگ درخت،
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
لای بنفشه های بهاری
وسط مساله ها!!
........
پوزش از آقای سپهری....حس من الان این بود و نوشتم تا هیچ وقت این حس را از یاد نبرم
برام دعا کنید