آزادی فکر!

بعضی آدما عادت کردن روش زندگی خودشون رو به همه تحمیل کنند

به همسر و فرزندانشون که نزدیک ترین افراد زندگیشون هستن تا افراد دیگه

این نهایت خودخواهیه که فکر کنیم همه باید اونطور که ما فکر میکنیم درسته، زندگی کنند

جالب اینه که خیلی از این آدمها به ظاهر خیلی هم روشنفکر هستند

در واقع این افراد یادشون میره هرکس به نوبه خودش دارای قدرت تشخیص و شعور و قدرت تفکر هست

یادشون میره که باید به محدوده آزادی هرکس احترام گذاشت

همه آدمها (تا زمانی که به افراد دیگه آسیب نرسونند) آزادند اونطور که خودشون فکر میکنند درسته زندگی کنند نه اونطور که ما فکر میکنیم درسته!

نکته بی ربط: فکر کنم یکی از شانس های زندگیم این بوده که مامان بابام هیچ وقت هیچ چیز رو بهم تحمیل نکردند.

نکته بی ربط تر!: این رو خیلی وقت پیش نوشته بودم اما پست نکرده بودم

گذرگاه

در گذرگاه جهان، هر چیز جانا بگذرد

                                 تلخ و شیرین، عیش و محنت، زشت و زیبا بگذرد

گرچه سخت است و توان فرسا جدایی های ما

                                      قسمت این است و بباید ساخت ، اما بگذرد

روزگار وصل هم خواهد شد ای بیداردل

                                     چون به خود آییم آن هم با دریغا بگذرد

زودبگذر لذتی دارد جوانی، ای دریغ

                                       صورت ابهام آمیزش چو رویا بگذرد

خود گرفتم از تو بگذشتم چو بی مهری کنی

                                    این خدای مهربان هم، از تو آیا بگذرد؟

"معینی کرمانشاهی"

 

قدیما یکی از سرگرمی هام جمع آوری شعرهای قشنگ بود. شعرهایی که دوست داشتم رو در دفتر مینوشتم اگر درست یادم باشه از سال 74 شروع کردم تا سال 81 . بیشتر از 12 تا دفتر ! اما اخرین دفترم از همون سال 81 نصفه موند. الان مدتهاست که دفتر هام بالای کمد خاک میخورند! حالا اگر فرصتی هم باشه بیشتر از کتابخونه ام کتاب شعری انتخاب میکنم و میخونم!

این شعر رو از کتاب "ای شمع ها بسوزید" نوشتم اولین بار حدود 11 سال قبل شعرهاش رو خوندم البته خود کتابش رو پارسال خریدم.

پی نوشت مهم و بی ربط : وبلاگم رو فراموش نکردم دوستان وبلاگی رو هم فراموش نکردم، اما فعلا فرصتی که مثل قدیم منظم بنویسم و به دوستان سربزنم رو ندارم.ببخشید.

نتیجه اخلاقی: ارشد ریاضی این چیزا رو هم داره!!!!

اما در آخر بد نیست این پست رو که در ارتباط با ریاضی نوشته بودم بخونید و الان نظرتون رو بگید!!!

سفر...

به قول پائولو کوئلیو: بهترین روش آموختن، سفر است.

می توان امیدوار بود در این سفرهای هر هفته ای به تهران درسهایی فراتر از درس های دانشگاهی خواهم آموخت که اگر چنین باشد ارزشمند تر است.

به دلیل اینکه دانشگاه ما خوابگاه نداره و منم فقط 2 روز در هفته کلاس دارم فعلا هر هفته میرم تهران و برمیگردم!(البته چندان مطمئن نیستم که اگر خوابگاه داشت هر هفته نمی آمدم!!)

خدا را شکر میکنم که به غیر از فامیلهای مهربون ، دوستان عزیز و مهربونی تهران دارم که با حرفهاشون بهم دلگرمی میدهند.

در جواب دوستانی که پرسیده بودند چه رشته ای قبول شدم باید بگم همون رشته خودم: ریاضی گرایش کاربردی-آنالیز عددی.

اما بین خودمون بمونه 3 سال پیش این موقع حتی فکر نمیکردم که یه روز کنکور ارشد شرکت کنم چه برسه به اینکه یک روز دانشجوی ارشد بشم!

ماه رمضون پربرکتی داشته باشید.