تولد ۴ سالگی

4 سال مداوم وبلاگ نویسی

وبلاگم 4 سالش شد

مهمترین موضوع در تولد 4 سالگی وبلاگم اینه که بر خلاف نظر اکثر اطرافیان ازدواج باعث نشد وبلاگ نویسی رو ترک کنم.اوصولا هم اون زمان هم الان فکر میکنم این دو موضوع به هم ربط نداره!

زمان چه زود میگذره

همون آرزوهای پارسالم رو برای وبلاگم دارم

از همون پارسال دیگه میخواستم قالب وبلاگم رو عوض کنم اما نه قالبی که میخواستم پیدا کردم نه یاری کننده ای که مرایاری کند!

دیگه به بلاگ رولینگ امیدی نیست و میخوام لینکدونی رو عوض کنم تنها گزینه ای که پیدا کردم(با معرفی دوستان) لینکدونی گودری بود که هنوز باهاش مشکل دارم و نفهمیدم اشکالاتم رو چطور رفع کنم! 

  

پاورقی بی ربط: چیزی که امروز بیشتر از هرچی خوشحالم میکنه دیدن چند تا از دوستان قدیم دوره دانشگاه است.

دروغ

در یک نمایشگاه خیریه:

پسر بچه 4 ساله :مامان...مامان این اسباب بازی!

مادر: اینها که فروشی نیست برای تماشا گذاشتند!

دلم میخواست به مادره بگم اگه پسرت بعد ها در  هر موردی  بهت دروغ گفت خودت مقصری

چون دروغ گفتن رو تو داری به بچه ات یاد میدی.یادت باشه حق نداری تقصیر رو گردن اجتماع بندازی! 

 

تمرین فکر

نزدیک امتحانات سر کلاس اول دبیرستان:

_خانم خسته شدیم. اخه این ریاضی و تاریخ و ادبیات به چه دردمون میخوره؟!

_ خوب در واقع اگه نخواهید بروید دانشگاه شاید هیچی! ولی ذهنتون رو باز میکنه

_یعنی چی!

_ یه سوال: وقتی دبستان بودید آیا درس ها براتون خیلی ساده بود؟ آیا الان که همون درس ها رو میبینید به نظرتون خیلی آسون نمیرسه؟ چرا؟ چون بزرگ تر شدید به نظرتون ساده هست؟

واقعیت اینه که تحصیل فکرتون رو باز میکنه و بدون اینکه حس کنید در تحلیل مسایل و مشکلات به کمکتون میاد. چون یاد میگیرید از فکرتون بیشتر استفاده کنید.  

  سکوتی که بر قرار شد نشون می داد کمی قانع شدند!!!

  

 

پاورقی: شایدم واقعا طبیعی باشه که بچه ها هیچ نگیزه ای برای درس خوندن ندارند. وقتی میبیند نصف لبسانس ها  و فوق لیسانس ها بی کارند!