خانه عناوین مطالب تماس با من

خاطره کویر

خاطره کویر

پیوندها

  • روزانه های سارا
  • پاپیون
  • هتل دانلود
  • یاور همیشه مومن
  • یاس
  • بهترین دانلود ها
  • خاطره سیز
  • آسمون خاکستری
  • باغبانی علمی
  • خانم کپی
  • هر کجا هستم باشم...
  • فقط خودم و خودم
  • دنیای آبی
  • سعید حاتمی
  • تک رز آبی
  • چرک نویس
  • عابد باده پرست
  • آسمان یکرنگی
  • لحظه های تلخ و شیرین من
  • حرفهای ناتمام
  • شب کویر پر ستاره
  • یادداشت های شنگول آبادی
  • پرواز شامگاهی درناها
  • قلم به دست
  • ستاره باران
  • یک برنامه نویس
  • یا خالی یا لبریز
  • بهار نو
  • آبی خاکستری سیاه
  • آرسلم
  • کرم کتاب
  • کوتاه و خواندنی
  • چرکنویس
  • الهه مهر
  • ღ♥.ღ lovely girls.ღ♥.ღ
  • جمعه شبا بی قرارم
  • فراموش شده
  • جالب بلاگ
  • مسافری از کویر
  • مینا
  • Datum of Freedom
  • بیگانه
  • ستاره سهیل
  • رندان مدل 2007
  • جزیره
  • چند خط خاطره
  • بهار

دسته‌ها

  • معرفی کتاب 33
  • خاطرات 44
  • عمومی 25
  • شعر 20
  • اجتماعی 10
  • پرحرفی های من 110
  • عکاسی 12

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • احساس تنهایی!
  • شأن حرم؟!
  • نقش های زندگی من!
  • دوباره بنویس
  • !

بایگانی

  • تیر 1390 2
  • خرداد 1390 2
  • اسفند 1389 1
  • بهمن 1389 1
  • دی 1389 1
  • آذر 1389 1
  • آبان 1389 2
  • مهر 1389 3
  • شهریور 1389 1
  • مرداد 1389 3
  • تیر 1389 2
  • خرداد 1389 2
  • اردیبهشت 1389 2
  • فروردین 1389 2
  • اسفند 1388 2
  • بهمن 1388 3
  • دی 1388 1
  • آذر 1388 3
  • آبان 1388 4
  • مهر 1388 3
  • شهریور 1388 4
  • مرداد 1388 3
  • تیر 1388 4
  • خرداد 1388 4
  • اردیبهشت 1388 4
  • فروردین 1388 5
  • اسفند 1387 3
  • بهمن 1387 4
  • دی 1387 3
  • آذر 1387 3
  • آبان 1387 3
  • مهر 1387 3
  • شهریور 1387 2
  • مرداد 1387 2
  • تیر 1387 4
  • خرداد 1387 2
  • اردیبهشت 1387 4
  • فروردین 1387 3
  • اسفند 1386 5
  • بهمن 1386 5
  • دی 1386 6
  • آذر 1386 4
  • آبان 1386 6
  • مهر 1386 4
  • شهریور 1386 4
  • مرداد 1386 5
  • تیر 1386 4
  • خرداد 1386 6
  • اردیبهشت 1386 6
  • فروردین 1386 2
  • اسفند 1385 4
  • بهمن 1385 4
  • دی 1385 5
  • آذر 1385 5
  • آبان 1385 5
  • مهر 1385 4
  • شهریور 1385 8
  • مرداد 1385 5
  • تیر 1385 4
  • خرداد 1385 3
  • اردیبهشت 1385 3
  • فروردین 1385 4
  • اسفند 1384 3
  • بهمن 1384 3
  • دی 1384 2
  • آذر 1384 2
  • آبان 1384 3
  • مهر 1384 4
  • شهریور 1384 4
  • مرداد 1384 4
  • تیر 1384 4
  • خرداد 1384 2
  • اردیبهشت 1384 3
  • فروردین 1384 4
  • اسفند 1383 3
  • بهمن 1383 3

آمار : 653521 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 2 آبان 1385 13:57
    خاله بزرگم فوت کردند درست روز قبل از عید ...درست یکسال بعد از فوت شوهرشون.شوهر خاله ام هم پارسال درست روز قبل عید فطر فوت کردند نماز روزه هاتون قبول..عید خوبی داشته باشید
  • خاطرات... چهارشنبه 26 مهر 1385 20:06
    چند وقت پیش در مورد قضیه افتخارات نویسی نوشته بودم اینها افتخارات من نیست شاید خاطرات این 24 سال زندگی باشه اما دلیل اینکه با وجود کارهای زیادی که داشتم وقت گذاشتم و نوشتم مرور این سال ها بود و ...(دلیل اصلیش رو بعدا میگم) خواندش از حوصله خارجه برای دل خودم نوشتم و چون خیلی زیاد شد در 2 پست می فرستم تا درس عبرتی باشد...
  • داستان های ۵۵ کلمه ای پنج‌شنبه 20 مهر 1385 09:45
    دستور پخت مربای نویسندگی یک مغز کوچک بر می دارم. آن را با طرح ها و شخصیت ها پر میکنم، ادویه اضافه میکنم، کمی نمک، ایده ها را اضافه میکنم و آن را روی اجاق می گذارم تا خوب جوش بزند. وقتی آماده شد، آن را از قالب بیرون می آورم می برم آماده میکنم و به اندازه دلخواه در می آورم دوستان، من پیشنهاد می کنم این اثر لذت بخش و...
  • کتابخانه امام علی چهارشنبه 12 مهر 1385 14:38
    یه زمانی به اینترنت معتاد شده بودم! حالا اصلا یادم میره اینترنتی هم وجود داره شاید اگر وبلاگم نبود همین چند روز یکبار هم طرف کامپیوتر نمی آمدم صبح ها که اصلا خونه نیستم شب هم خواب از همه چی شیرین تره کتابخانه جنوب شرق( امام علی ) ... 8 ساله تاسیس شده و من 6 ساله اونجا عضوم فکر کنم از خیلی از کارمند هاش هم قدیمی تر...
  • وقت طلاست؟ یکشنبه 2 مهر 1385 23:42
    در حالی که همه دوستان در مورد افتخاراتشون نوشتند ۱- اینجا و اینجا و اینجا ! من فقط مینویسم : کسی وقت اضافه نداره به من قرض بده؟ راستش در مورد افتخاراتم فکر کردم آنقدر زیاد شد که دیدم وقت تایپ کردنش رو ندارم شاید یه زمانی نوشتم.البته دوستان میدونند که این حرفها جنبه طنز داره و به قول یه نفر بهتره اسمش رو گذاشت...
  • خاطره با یک ماه ADSL رایگان سه‌شنبه 28 شهریور 1385 20:25
    همون طور که قبلا گفتم ADSl رایگانی که پیشگامان قولش رو داده بود وصل شد قرار بود یک ماه بهم بدن با مصرف 1 G . همین دیروز تموم شد بعد از 20 روز....شاهکار کردم!! به هر صورت تجربه جالبی بود و الان که دوباره با با کارت وصل اینترنت شدم فکر میکنم چقدر سرعتش پایینه! زمانی که من رفته بودم برای بستن قرارداد نگفتن که باید...
  • کاربرد! شنبه 25 شهریور 1385 00:23
    پیمان نوه عمه ام هست که ۷ سالشه این گفتگو رو خاله اش برام تعریف کرد ـ پیمان ! اخه تو چرا کاری رو که میدونی بد هست انجام میدی بلافاصله بعدش هم میگی ببخشید؟ خوب از اول کار بد نکن _ خاله ! پس"ببخشید" به چه دردی میخوره؟ واسه چی اختراع شده؟! این بچه کوچیک حرفی زد که خیلی از ما به اون عمل میکنیم! با اراده کسی رو از خودمون...
  • عکاسی های خاطره کویر سه‌شنبه 21 شهریور 1385 10:37
    این هم از وبلاگ عکاسی من عکاسی های خاطره کویر عکس هایی از ده بالا پی نوشت: از دوستانی که لینک من رو در وبلاگشون دارند ممنون میشم این یکی وبلاگم رو هم لینک کنند
  • عید از نگاه دیگر!‌ (با فرهنگ ها) شنبه 18 شهریور 1385 15:06
    نمیدونم دیشب اخر شب خیابونها رو دیدید یا نه تکه به تکه لیوان های یکبار مصرف شربت ریخته شده بود کی امروز صبح _ صبح روز عید _ خیابون ها رو تمیز کرد؟ آیا این درسته! چرا عید رو برای یک عده تلخ می کنیم؟ چرا وقتی لیوان رو به خیابون پرت میکنیم از خودمون از فرهنگ خودمون خجالت نمیکشیم؟ چرا .... عیدتون مبارک! حس میکنم وبلاگم...
  • نمیدونستم چی باید بگم! پنج‌شنبه 16 شهریور 1385 23:53
    امروز نمیدونستم چی باید به رزیتا بگم؟ اصلا ایا میشه کسی رو که به خاطر یه تصادف در یک لحظه مادرش رو از دست میده تسلی داد؟ تصادفی که شاید مقصری هم نداشته باشه... حادثه...سرنوشت.... دوشنبه شنیدم... چون مراسم سوم تموم شده بود امروز با بچه ها رفتیم دیدنش...و از دوشنبه فکر میکردم که چی باید بگم! چند روزه حالم گرفته ... با...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 11 شهریور 1385 01:09
    بالاخره تونستم لینک ها رو با بلاگارد به کنار وبلاگم منتقل کنم در واقع حالا که فکر میکنم اینکه مجبور شدم خودم وقت بگذارم و درستش کنم خیلی بهتر شد گرچه هنوز بلاگارد یه کم مشکل داره اما حسنش نسبت به بلاگ رولینگ اینه که میشه لینک ها رو دسته بندی کرد. اگر احتمالا لینکتون رو در دسته اشتباهی گذاشتم یا اینکه لینکتون نیست حتما...
  • تغییر رنگ قالب سه‌شنبه 7 شهریور 1385 05:52
    از اونجایی که هیچ کس پیدا نشد قالبی رو میخوام برام طراحی کنه بالاخره تصمیم گرفتم خودم دست به کار شوم شاید بتونم حداقل رنگش رو تغییر بدم چند ساعت وقتم رو گرفت ....چند بار هم مجبور شدم عوضش کنم اما در نهایت درست شد البته هنوز یه کم کار داره همین روزا رنگ یک دوست تنها رو هم عوض میکنم نظرتون چیه؟
  • حرفی برای گفتن ندارم شنبه 4 شهریور 1385 00:23
    قشنگ یعنی چه؟ _قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال و عشق ، تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد مرا رساند به امکان یک پرنده شدن _ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی _چقدر هم تنها! _خیال میکنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی _دچار یعنی عاشق _ و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بی کران باشد _ نه وصل ممکن نیست...
  • چرا بایست شیطان آفریدن! دوشنبه 30 مرداد 1385 00:19
    ناصر خسرو میگوید: اگر ریگی به کفش خود نداری چرا بایست شیطان آفریدن! حرف بدی زده؟ من چی کاره ام؟ من فقط نقل قول کردم! لطفا سیل انتقاد هاتون رو تحویل خودش بدهید! من مشتاق شنیدن نظراتتون در رابطه با این شعر هستم.
  • هنگام ورود به حره امام رضا! دوشنبه 23 مرداد 1385 01:08
    زمان: ورود به حرم امام رضا مکان: بازرسی! _ خانم شما نمیتونید داخل بشید باید چادرتون رو عوض کنید! _چرا مگه حجاب من ایرادی داره؟ _ نه اصلا .فقط مانتو رنگ روشن با چادر نازک ...در شأن امام رضا نیست! _ ولی مانتو من که تنگ نیست _ باشه ولی اینطوری نمیشه داخل بشید شانس آوردم که میشد چادرم رو با چادر مامانم عوض کنم .اما بدون...
  • خوشا شیراز و ..... چهارشنبه 18 مرداد 1385 01:10
    از فروردین 82 این ششمین بار بود که رفتیم شیراز... شیراز رو دوست دارم شاید از همه شهرهای ایران بیشتر(البته جدا از شهر خودم) البته در این چند سال تا حالا شیراز رو به این گرمی ندیده بودم این هم عکسهایی از حافظیه که این دفعه تونستم بابام رو راضی کنم که برویم من این نمای حافظیه رو بیشتر دوست دارم نمیدونم چرا ولی کلا از این...
  • مشهد نامه چهارشنبه 11 مرداد 1385 00:21
  • عجب صبری خدا دارد! سه‌شنبه 3 مرداد 1385 00:47
  • حرفهای بی سروته! سه‌شنبه 27 تیر 1385 15:11
    بالاخره تموم شد البته امتحانات که یک ماه قبل تموم شد دیروز هم کارهای مربوط به فارغ التحصیلیم تموم شد. آنقدر دریک سال (شایدم دو سال) گذشته درگیر این کابوس بودم که هنوز باورم نمیشه تموم شده باشه. در یک سال گذشته انقدر از همه جا حرف شنیدم که نمیتونم فراموش کنم . حق من نبود! وقتی به سال اول دانشجوییم فکر میکنم دلم...
  • دیداری از آسایشگاه سالمندان نشاط دوشنبه 19 تیر 1385 01:16
    همه ما مادربزرگ هامون رو دوست داریم حتی اگه از دستشون داده باشیم اگرچه معمولا تا فقدانشون رو حس نکنیم قدرشون رو نمیدونیم یکی از مادربزرگهام رو ندیدم اون یکی هم 7 سالم بود که فوت کردند .البته تا همین 6 سال قبل مادربزرگ بابام زنده بودند که جای خالی دخترشون رو برامون پر کرده بودند گرچه خیلی خیلی پیر بودند. شاید برای...
  • Colors Of The Wind شنبه 10 تیر 1385 23:01
    از بین آهنگهایی که گوش میکنم این یکی رو خیلی دوست دارم. موسیقی و شعر قشنگی داره نتونستم در اینترنت پیداش کنم به همین دلیل فایلش رو خودم آپلود کردم . Vanessa Williams Colors Of The Wind You think you own whatever land you land on The earth is just a dead thing you can claim But I know ev'ry rock and tree and creature...
  • روزهایی که دیگه تکرار نمی شوند یکشنبه 4 تیر 1385 00:48
  • انتظار.... شنبه 27 خرداد 1385 10:50
  • !!! جمعه 19 خرداد 1385 23:55
  • جملات زهیر ۳ چهارشنبه 10 خرداد 1385 23:26
    حرف برای نوشتن زیاد دارم...اما وقت نوشتن ندارم.... این هم قسمت آخر جملاتی از کتاب زهیر که در پست های قبلی در موردش نوشتم "_ چرا مردم غمگینند؟ _ مردم اسیر سرگذشت شخصی شانند. همه اعتقاد دارند هدف این زندگی پیروی از یک برنامه است.کسی از خودش نمی پرسد که آیا این برنامه خود اوست یا شخص دیگری آن را برایش ریخته.تجربه کسب می...
  • جشنواره وبلاگ نویسان استان یزد شنبه 30 اردیبهشت 1385 01:43
    اینکه من که معمولا شب ساعت 11 می خوابم الان ساعت 12 شب بعد یک روز شلوغ میخوام بنویسم فقط یه دلیل میتونه داشته باشه....تا ننویسم خوابم نمیبره!!! امروز جشنواره وبلاگ نویسان استان یزد بود...خیلی دلم میخواست میتونستم عکس بگیرم و عکس ها رو اینجا قرار بدم اما امکانش نبود عکسهای زیادی گرفته شد و چون احتمالا منتشر میشه حتما...
  • جملات زهیر ۲ سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 23:36
    در پست های قبلی در مورد کتاب زهیر پائولو کوئلیو و اولین قسمت از جملات زیبای کتاب نوشتم . این بار نوبت به دومین قسمت از جملات میرسه تعداد جملات انتخابی من خیلی زیاد بودند و بعد از تایپ باز یه تعدادش رو حذف کردم. به هر صورت حیفه فقط به خوندن این جملات اکتفا کنید اگر علاقه دارید بهتره خود کتاب رو بخونید مسلما شما چیزهایی...
  • جملات کتاب زهیر ۱ یکشنبه 10 اردیبهشت 1385 23:36
    هفته قبل به دلایل خیلی معمولی سرم شلوغ بود و نتوستم آپدیت کنم ...مراسم سالگرد فوت امید ...امتحان...بیرون رفتن بدون برنامه... می رسیم به جملات زیبای کتاب زهیر که فکر میکنم باید در سه پست جدا کنم تا خیلی هم طولانی نشه. راستش به نظر من این داستان در مواردی خیلی تناقض داره ...درست تر بگم حرف های شخص اول داستان یه کم...
  • زهیر دوشنبه 28 فروردین 1385 09:17
    اگه از دوستان قدیمی وبلاگ من باشید شاید یادتون باشه که از تابستان پارسال چند تا از کتابهای پائولو کوئلیو رو معرفی کردم همراه با جملات زیبایی که در کتاب بود همراه خلاصه خیلی کوتاهی از داستان. اگه به بخش معرفی کتاب بروید مطالبی از کتاب " در کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم"، " ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد"و " شیطان و...
  • کاش..... یکشنبه 20 فروردین 1385 08:25
    تلفنی حرف میزدیم به حرفهاش گوش میکردم اما هرچی بیشتر میگفت باورنکردنی تر میشد... یاد پینوکیو افتادم دیگه حرفهاش رو نمیشنیدم _ حواست هست؟ _آره معلومه! کاش بهش گفته بودم حرفهاش رو نشنیدم. کاش بهش گفته بودم به پینوکیو فکر میکنم. در در خیالم بهش گفتم: "اگه فرشته مهربون خاصیت دماغ پینوکیو رو برای همه آدما گذاشته بود الان...
  • 256
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • صفحه 7
  • 8
  • 9