مهر رو دوست داشتم.همیشه دوست داشتم
بچه که بودم اون آهنگ "هم شاگردی سلام" رو دوست داشتم.
هفته های اول که درس نداشتیم...
دلم برای مدرسه رفتن تنگ شده!
دلم برای درس عربی ( که هیچ وقت دوست نداشتم) تنگ شده برای شیمی برای فارسی...حتی برای دینی! دلم میخواد دوباره تاریخ بخوانم جغرافیا حرفه و فن... کاش دوباره انشا داشتیم! زنگ نقاشی ورزش...
دلم برای ساندویچ نون پنیر خیار که صبح میبردم مدرسه تنگ شده دلم برای نصف کردنش با یه همکلاسی تنگ شده...
دلم برای دیدن یه معلم جدید تنگ شده برای یه همکلاسی جدید...
برای پیاده رفتن صبح ها تا مدرسه... دانشجو هم که بودم این پیاده رفتن صبح تا دانشگاه رو دوست داشتم.
برای بوی نیمکت ها برای جامیزی! برای نشستن وسط نیمکت که هیچ وقت دوست نداشتم!
دلم یه کیف جدید مدرسه میخواد از اونهایی که دبستان داشتم
دلم چقدر زنگ تفریح میخواد. دلم میخواد در زنگ تفریح وسط بازی یا لی لی بازی کنم.
دلم از اون دفتر های تعاونی می خواد که جلدش می کردم خط کشیش میکردم ...
دلم دفتر 40 برگ می خواد که زودتر تموم بشه بتونم دفتر جدید بردارم!
یک چیزی رو میدونید...
بعضی از این چیزهایی که دلم براش تنگ شده زمان خودش دوست نداشتم و اصلا فکر نمیکردم دلم براش تنگ بشه!
نمیدونید چقدر دلم دوستهای جدید میخواد
سلام...
خوش به حالتون
دلتون چقدر چیزا می خواد....
......
ایام به کامتون
سلام. من هم هز عربی و همین طور وسط نیمکت نشستن بدم می آومد. اما هر چی فکر میکنم می بینم دلم برای مدرسه تنگ نشده.... اما برای دوران دبستان تنگ شده.
دقیقا! اینکه خیلی چیزارو فکرشم نمی کردیم دلمون واسشون تنگ شه ولی الان غنج می ره دلمون واسش
علاوه بر همه این نوستالوژی ها
چیزی دیگه ای هم هست که یه کم وحشتناک تره
اونم سربازیه
وقتی سربازی دنیا مثل جهنم می مونه
اما وقتی تموم میشه کل دوسالش میشه خاطره و ....
سلام مهربون
امید که از به بعد روزها و دوستهای بهتری داشته باشی
دیگر تلاطم هم حریف قهر دریا نیست
موجم، که دست ساحلِ خود را نمی گیرم
از حضورتون تو بلوط خرسند میشم - موفق باشی
نمیدونم شاید چون شما سنت از من بیشتره.ولی من که فکر نیمکنم دلم هیچ وقت برا این چیزا تنگ بشه.
خط به خط حرفات حرف دلم منم هست ...
چند وقت پیش کل شهرو برا پیدا کردن یکی از این دفترا زیر و رو کردم ... نبود که نبود ... درست مثل اصالتی که گم شد ... دفترای کاهی هم ...
آرش جونم رو ببوس خسیس خانوم نمیخوای یه عکس از این شازده نشون ما بدی ؟!
وای دل منم تنگ کردی منم کلی دلم واسه اینا که گفتی تنگ شد...مخصوصا ساندویچ نون پنیر خیار!
منم همین حس رو داشتم و دارم
رمز کمی با دخترم 49 :goleman
وای خدایا
اینها رو که نوشتی وقتی بهشون فکر میکنم وحشتم میگیره
فکر میکنم من سندرم نفرت از مدرسه رو در شدیدترین حالتش دارم!!
سلام خاطره عزیز
منم دلم میخواد
واقعا همینطوره وقتی داشتم نمیخواستم
دوست قدیمی چی ؟
دلت میخواد
سلام دوست قدیمی
خوشحالم که همچنان می نویسی ، نمی دونم ما رو یادت هست یا فراموشمون کردی
هر چند مدت هاست به وبلاگ خاطره کویر سر نزده ام . یاد آن روز ها بخیر . چقدر سریع می گذرد زمان . این روز ها زیاد به شهرتون سفر می کنم
حال کوچولو چطوره ؟ فکر کنم دیگه داره بزرگ می شه
شاد باشی و پیروز
عزیزم دعوت شدی به پیوستن به بزرگترین زنجیره عشق و انسانیت وبلاگی
منم دوستت :*