خوشا شیراز و .....

از فروردین 82 این ششمین بار بود که رفتیم شیراز...

شیراز رو دوست دارم شاید از همه شهرهای ایران بیشتر(البته جدا از شهر خودم)

البته در این چند سال تا حالا شیراز رو به این گرمی ندیده بودم

این هم عکسهایی از حافظیه که این دفعه تونستم بابام رو راضی کنم که برویم

من این نمای حافظیه رو بیشتر دوست دارم

حافظیه

نمیدونم چرا ولی کلا از این پنجره ها خیلی خوشم میاد با شیشه های رنگی کوچیک

 

اینهمه درخت در این حافظیه بود اما این یکی یه جورایی با بقیه فرق داشت ...بین اینهمه درخت این یکی تنها بود حداقل حس من این بود.

از جمله جاهایی که همیشه در شیراز سر میزنیم دارالرحمه هست قبرستانی قدیمی که مادربزرگم اونجا خاک هستن .مادر بابام 35 سال قبل در شیراز فوت کردند. اما این بار که رفتیم چند تا درخت در بین قبرها کاشته بودند و به نظر میرسه چند سال دیکه اینجا تبدیل به یک پارک بشه ...انگار چند سال دیگه به جای سرخاک مادربزرگم باید به پارک سربزنیم!!

این دو تا عکس از از عکسهایی هست که اردیبهشت از بهشت گمشده گرفتم البته چون فرصت زیادی نداشتیم یه چند ساعتی بیشتر نرفتیم اما جای زیبایی بود اگرچه خیلی خیلی دور بود

 

 میدونم الان فکر میکنید چرا در مورد روز پدر و ولادت حضرت علی  ننوشتم ....خوب چون بقیه نوشتن!!