تو را من چشم در راهم

خیلی سخته وقتی فکرهای درهم و مختلف داری بخوای همه رو بنویسی...فکرم برای نوشتن کار نمیکنه!

باز اسفند بوی بهار، بوی تازگی، تراوت ، بوی خونه تکونی، جوانه زدن درختها ،برگهای تازه و سرخ گلها ، عطر شببو و از همه مهمتر بنفشه های بهاری الان همه جای شهر ابتدای بلوار ها بنفشه های رنگارنگ کاشتند امسال هم مثل همه سالهای دیگه توی خونه هم بنفشه کاشتیم البته از پاییز کاشتیم که حالا خیلی خیلی قشنگ شدند نگاه کردن به بنقشه ها همیشه بهم زندگی میده. اسفند رو خیلی دوست دارم شاید به خاطر 7 اسفند 73! شاید به خاطر...

صبحی با نعیمه رفته بودیم پیاده روی هوا عالی بود .

موضوع مهمتر: سمیه جون تولدت مبارک

دیروز خدایی باعث خیر شدی که بعد مدتها دور هم جمع شدیم در پاتوق همیشگی . من عاشق بیرون رفتن بدون برنامه هستم.

دیروز بهت گفتم که تولدت رو جهانی میکنم.

الان به فرخنده زنگ زدم دلم خیلی خیلی براش تنگ شده .

دقت کردید یه مدته بی سرو ته وبلاگ مینویسم! کتاب زهیر پائولو کوئلیو رو خوندم خیلی خیلی قشنگ بود جمله های قشنگش رو انتخاب کردم که مثل بقیه کتابها بنویسم حالا تا کی وقت کنم تایپ کنم با خداست! احتمالا بعد عید.

دفتر شعرم رو باز کردم دفتری که از اسفند 81 تا حالا نیمه تموم مونده و این شعر به چشمم خورد.

 

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرد در شاخ سایه ها رنگ سیاهی

وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در ان دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت

که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد اوری یا نه،

                     من از یادت نمی کاهم

                                        تو را من چشم در راهم

"نیما یوشیج"