چهارشنبه گذشته
تقریبا بی مقدمه رفتیم اصفهان(با رضا) جای دوستان خالی خیلی خوب بود تا شنبه که
برگشتیم
گرچه
اصفهان زیاد رفتم اما هر دفعه لطف خودش رو داره و در ضمن دفعه اول بود که همسر جان
میرفتیم
شب
چهارشنبه که رسیدیم رفتیم سی و سه پل در تاریکی هوا معلوم بود زاینده رود کم آب
هست اما اصلا فکر نمیکردم خشک باشه
اولین
اتفاق این بود که در ده قدمی کیوسک110 شیشه کوچک ماشینمون رو شکستند! ولی تنها
چیزی که نصیب آقای دزد شده بود یه کیسه تخمه بود! (فردا صبح که شیشه ماشین رو عوض
کردیم متوجه شدیم خیلی اتفاق عادی هست!) البته کسی که شیشه ماشین رو عوض کرد خیلی
خوش اخلاق و باانصاف بود
چون جلوی
سد رو بسته بودن زاینده رود در مسیر سی و سه پل و پل خواجو کاملا خشک بود( من رو
بگو که دل بسته بودم قایق سواری کنم) کلی صدف مرده کف رود بود کاش زاینده رود رو
اینطوری ندیده بودم