کاریکلماتور

_ درخت را به اندازه بهار دوست دارم

_شب نمی گذارد چراغ های خاموش همدیگر را ببینند

_برای نام نویسی روی سنگ قبر یک عمر فرصت داریم

_پرنده بدبین برای شکوفه شاداب بهاری همان آوازی را می خواند که برای گل پر پر شده خزانی

_قفس خالی رو به اندازه همه پرندگان دوست دارم

_به عقیده ماهی فاصله بین قطرات باران مرگبار است

_گربه پر توقع انتظار دارد موش به خودش سوس گوجه فرنگی هم بزند

_عمر پاییز صرف پر پر کردن گلها می شود

_قلب سخنگوی زندگی است

_به نگاهم خوش آمدی

_آدم پر توقع سلام نکرده انتظار جواب دارد

_اگر برف میدانس کره خاکی اینقدر کثیف است هنگام فرود آمدن لباس سفید نمی پوشید

_پوست موز انتقام لگد مال شدنش را از طرف میگیرد

_قلبها در سراسر جهان به یک زبان تکلم می کنند

"پرویز شاپور"

از کتاب "طنز آوران امروز ایران"