این مدت هرکدوم از دوستان تهرانی ام که بر میگشتند خونشون بهشون گفتم که میدان آزادی که رسیدید بگید : منو بطلبه!
از قرار این حرفها کارگر شد و پایتخت ما رو طلبیده !!
بله دیگه به قول معروف :"دارم میرم به تهران"
امیدوارم این دفعه مثل دفعه های قبل وقت کم نیارم البته چون با خانواده میریم فکر کنم بتونم به کارهام برسم . کاش این پایتخت اینقدر شلوغ نبود!
خوب حالا حرفی سفارشی ندارید؟ مثلا جایی هست که مواظب باشم که دیوارش سر م رو نشکند؟ !! (بعید میدونم متوجه نشده باشید منظورم چیه)
راستش میخواستم یه شعر کوتاه بنویسم هیمن طوری دفتر شعر قدیمم رو باز کردم و به این شعر برخوردم .
" دور"
من پا به پای خورشید
یک روز تا غروب سفر کردم
دنیا چه کوچک است
وین راه شرق و غرب چه کوتاه !
تنها دو روز راه میان زمین و ماه
اما ، من و تو دور
آنگونه دور دور ، که اعجاز عشق نیز
مار را به یکدگر نرساند ز هیچ راه
آه!
"فریدون مشیری"
|