چطور میشه مادری که تنها فرزندش رو از دست داده تسلا داد؟
چطور میشه از پدری که چراغ خانه اش خاموش شده خواست که گریه نکنه؟
هفته گذشته هفته خیلی وحشتناکی بود.از دست دادن خیلی سخته ولی داغ از دست دادن یه جوون از همه چی سخت تره. نمیدونم داستان امید رو خواندید یا نه اگر نخواندید فکر میکنم اگر اول داستان رو بخونید بیشتر حال الان من رو درک میکنید.
امید، پسر عموی شاد و خنده رو و خوش تیپ و ورزشکار عزیز همه فامیل ...یک ماه آخر عمرش هیچی ازش نمونده بود. شاید به خاطر اینکه اینقدر زجر کشید حالا میتونیم مرگش رو بپذیریم. امید فقط 30 سال داشت. هیچ دکتری نتونست تشخیص بده بیماری امید چیه! من از عید دیگه همراه مامان بابا نرفتم خونه عموم. دیدن امید در اون وضعیت خیلی سخت بود و من به زحمت میتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم . الان فقط دلم میخواد قیافه 5 سال قبلش رو در نظر داشته باشم.
مرگ خاله ام خیلی غیر منتظره بود اما به اندازه مرگ امید سخت نبود حتی مامانم هم بیشتر گریه کردن.اون موقع میشد دختر خاله هام رو تسکین داد میشد گفت خاله حداقل 70 سال روی پای خودشون زندگی کردن.میشد گفت مرگ پدر مادر برای همه هست. اما حالا چی؟ من قدرت دیدن زن عمو و عموم رو ندارم یکشنبه که ساعت 3 صبح امید فوت کرد و ما 4:30 اونجا بودیم تا عصر که از مزار برگشتیم من اصلا داخل اتاق ها نرفتم که زن عموم رو نبینم تمام مدت روی حیاط بودم.
خداوند وقتی مصیبتی رو میده صبرش رو هم میده. زن عموم الان خیلی خیلی صبورند شاید چون خیلی مومن هستند ولی نمیدونم بعدش میخوان چی کار کنند!
خدایا چراغ هیچ خونه ای رو بی موقع خاموش نکن.
خاطره جون دوست من
وای میدونم خیلی سخته خیلی از تهه ته دلم بهت تسلیت میگم
طاقت میخوات تحمل این چیزها برایه کی اسونه؟
کیه که بتونه مرگ بچشو ببینه
ولی بدون باز اونا راحت شدن و جاشون خیلی امن تر از ماست
از ته قلبم
متأسفم
سلام
منم تسلیت میگم
خدا بیامرزش
سلام خاطره جون مرسی که به من سر زدی خیلی ناراحتم الان .......
نمیدونم چی بگم .........
مهشید.........
سلام .ازصمیم قلب تسلیت میگم.خداوند بندگان خوبشو زودتر پیش خودش می بره.انشاالله تو اون دنیا زندگی خوبی داشته باشه روحش شاد. و امیدوارم آخرین غمتون باشه
سلام
درسته نمیشه تسلیشون داد
سلام خاطره جون.........کدوم قصیده مهربون؟؟؟.........خدایا!.......چراغ هیچ خونه ای و بی موقع خاموش نکن........آمین!
سلام..امید وارم حالتون خوب باشه..واقعا وحشتناکه..بهت تسلیت میگم خانم..بهر حال قسمته آقا امید هم همین بوده..
وبلاگ زیبایی داری ..خوشحال میشم به منم سر بزنی..موفق باشی دوست خوبم...خدایا چراغ هیچ خونه ای رو بی موقع خاموش نکن.(آمین..)
سلام
. تسلیت عرض می کنم. آیا اینو شنیدین که تراژدی وجود نداره ؟ من هم شنیدم یه موقعی عم با عقلم قبول داشتم هم با احساسم ولی این روزا سر همین با احساسم سخت دارم کنار می آم ... موفق باشین. خدایش بیامرزاد. اگه خود اون فرد برامون مهمه و دلتنگی خودمون براش برامون مهم نیست باید بدونیم اون فرد به احتمال زیاد الان در آرامشه و از جهت اون فرد خیالمون راحت باشه ...
سلام دوست عزیز
ممنون از لطفت
من آپدیت هستم
خوشحال میشم ببینمتون
موفق باشید
این چندمین خبر مرگی است که در این چند روز شنیدم. تنها حرفی که می شه گفت:تسلیت.....
سلام خاطره خوبم...افسوس...لحظه تلخی است...ولی وقتی زندگی چیزی نیست به جز تیک تاک ساعت دیواری و انتظار و خاطراتی که روح را در هم می شکند مرگ نوعی رهایی است...من دیده ام مردی که روزی سایه اش در پیش پایش مرد...من مردگان را دوست می دارم... آنها نمی میرند... هرگز! چون از همدیگر بیگانه می باشند...در این شب بی مرز... در این شب لبریز از اندوه... باران نرمی می شوید آرام... تک سایه ای حیران و سرگردان... پاشیده بر دیوار... دیوار فرو می ریزد فرو آوار... آوار... احساس من احساس بیمار...
سلام
بهار می شوم
در چشمان سبز تو
وقتی که با اولین پرنده
به آسمان می نگری
همیشه شاد زی
سلام
از اینکه به وبلاگم سر زدی ممنون
ولی....
واقعا بعضی مواقع اصلا نمی تونم احساساتم رو آن طور که هست به زبون بیارم
الان هم نمی شه بیان کرد که چقدر ناراحت شدم
فقط بنا به رسم به همین جمله ی کوتاه اکتفا می کنم
خدا بیامرزتش...
از دست دادن یه عزیز سخته وای به روزی که اینقدر جوون باشه ...امیدوارم غم اخرتون باشه ...روحش شاد
سلام خاطره خوبم ..عزیز مهربونم...بی نهایت ازت ممنونم به خاطر این همه لطفت و کارت قشنگی که برام فرستادی خیلی خیلی خوشحال شدم خانمی....عزیزم اومدم علاوه بر تشکر ازت بخوام فردا لطفتو به من کامل کنی و یه سری بهم بزنی و قدم بر چشمام بذاری...شاد باشی
خاطره جونم لطفا هر وقت آپ کردین به این آدرس بروید و پینگ کنید تا مشخص شود که به روزید...
http://www.blogrolling.com/ping.phtml
ممنون
سلام خاطره خانم..حال شما؟امیدوارم که خوب باشین..خوشحالم کردین..منم دوست دارم که بیشتر با خودتون و شخصیتتون آشنا بشم..بازم بهم سر بزن..موفق باشی دوست خوبم..
خاطره جون واقعا تسلیت می گم...میدونم چی می گی و چقدر سخته....برای روحشون دعا کنیم
سلامی چو بوی خوش اشنایی
سخت تر از مرگ دیدن لحظه لحظه زجر کشیدن عزیزان در پیش چشم ماست
به هرحال خدا قدرت فراموشی را به خاطر همین چیزها به ادم داده این هم دورانی است که تمام میشود به هرحال خوب یا بد اینده پیش روی ماست
سلام.وبلاگمو که خوندی پس میدونی که باهات همدردم.خوبه که الان میتونی باور کنی ولی من هنوز مبهوتم.آخه زهرا فقط ۲۰ سالش بود.به هر حال خوشحالم کردی بازم بهم سر بزن.
salam khatere khanomi
khoobi doost golam
omidvaram sangini oon barat kamtar shode bashe
rasty khasti ye sar bezan koli vaghte naumadi
دیروز به قبرستان رفته بودم...در هر گوشه ای سنگی و بر هر سنگ اسمی و در هر گور خاطره ای بود...سنگی برداشتم و اسمم را به یادگار بر روی آن نوشتم و در خاطره قبرستان رها کردم...